کد خبر: ۳۴۵۵
۶۶۳ بازدید
۱۳ دیدگاه (۱۳ تایید شده)

قافلان شماره 68 منتشر شد.

۱۳۹۰/۲/۲۱
۱۵:۴۷

قافلانتی دان، بوتون اولکه یه سلام .

سال ششم - شماره 68 - 14 اردیبهشت ماه 1390  

8 صفحه شامل :

فرهنگ و هنر : بایاتی بولاغی (صفحه فرهنگ و هنر به مطالب به زبان ترکی اختصاص یافته است)
ورزشی : نخستین مدال طلای ایران بر گردن فرزاد عبدالهی
در شهر : جوابیه اداره راه میانه به انتشار یک خبر در قافلان
اخبار : تصویب رشته های جدید دانشگاه آزاد اسلامی واحد میانه.

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

امکان درج دیدگاه برای این مطلب وجود ندارد.

۹۰/۲/۲۷ ۰۱:۱۵
غیرت قافلان و شخص حسن زاده و دوستان باوفایش را می ستایم
۹۰/۲/۲۵ ۲۳:۴۲
آقای اسدی که این چنین به منتقدان می تازد ، نکند تو هم سهامدار قافلان هستی که اینگونه از این نشریه متملق طرفداری می کنی خدا وکیلی ... کجاش استاده ? ...................................................................... خوشحالم که با دو نقطه عزیز آشنا می شوم . جناب دو نقطه من تا حالا فکر می کردم که دو نقطه ها فقط کاربرد های نگارشی دارند نمی دانستم که می توانند بخوانند وبنویسند . وحتی انتقاد کنند .کاری که بیشتر آدمها نمی توانند انجام دهند . و آن را با فحش دادن اشتباهی می گیرند. مثل همین هایی که به دروغ خود را اساتید معرفی کردند . اما بچه های ابتدایی از آنها بهتر می نویسند . من معلم هستم و اگر دانش آموزی تکلیفش را خود انجام ندهد و آنرا به دیگری وا گذارد خیلی زود متوجه می شوم . اما مطلب شما را که خواندم کجاش استاده را متوجه نشدم . اما در مورد سهام قافلان بنده از طرف آقای چسن زاده وکیلم خریدار باشی فروشنده است . تا به گفته خودش برود واستراحتی هم بکند وشما بمانید و درآمد سر شار قافلان .
۹۰/۲/۲۵ ۱۳:۱۰
آقای اسدی که این چنین به منتقدان می تازد ، نکند تو هم سهامدار قافلان هستی که اینگونه از این نشریه متملق طرفداری می کنی خدا وکیلی ... کجاش استاده ?
۹۰/۲/۲۵ ۰۸:۰۰
تنها یک املا هست که غلط ندارد ؛ املایی که هنوز نوشته نشده است بعضی از آدم های دور و بر ما همیشه پرچم ادعایشان برافراشته است که « من برترم و من بهتر می توانم و این که چیزی نیست و ... » اما این ها رجز خوان های حاشیه میدان کارزاری بیش نیستند و وقت پیکار که در رسد ساعت 10 و نیم صبح از خواب بیدار می شوند. درست وقتی که سحرخیزان بیدار میدان نبرد را با پیروزی و صد البته زخم هایی بر تن، به رنگ همت خود آغشته اند و به شهر باز می گردند ، به جمع آدم هایی که سلانه سلانه به سمت بربری پزی سر کوچه می روند یا ظرف شیر خالی شان را در دست گرفته دنبال لبنیاتی فروشی هستند که کمی شیر ته دلوش مانده باشد به جای سنگ زدن بر پیکر مبارزی که به حرکت درآمده است بیایید غریو همتی باشیم بر تحسین عزمش و مرحمی باشیم بر تسکین زخمش حسن زاده دختری کوچولویی دارد که میدانم تمام دنیایش است اما گاه از نان شب همین جگرگوشه اش می برد تا هزینه های نشریه اش را بپردازد. نشریه ای که اگر خنثی بود این همه مخالف نداشت. افتخار می کنم که یکی از سربازان این پیکار مقدس هستم
۹۰/۲/۲۳ ۲۳:۵۰
نشریه خوبیست اگر از نشر واقعیات هراس نداشته باشد.انعکاس مطالب ادبی در آن کمرنگ است.
۹۰/۲/۲۳ ۱۹:۱۱
آقای کریمی برادر من تهمتی در کار نیست و من سرپوشیده نگفتم رک به عرضتون رسوندم که مطلب منو با نام خودتون درج کردید و عجله هم نکنید نوبت شما هم می رسه !کمی تامل کنید تا کارم با شورا تمام شود
۹۰/۲/۲۳ ۱۰:۳۶
نسیم بیداری، نسیم باش و مهربانی کن. میشه اسم مطلبتونو بگین ما پیگیری کنیم. اینقدر سرپوشیده حرف نزن و به دیگران تهمت نزن. شما اگه نوشته ای داشتین و اونا به نام خودشون چاپ کردند من پیگیری می کنم و جوابشو به اطلاع همه می رسونم.
۹۰/۲/۲۲ ۲۳:۲۲
با سلام مطلب درج شده با نام جمعی از دانشگاهیان و اساتید مرا به یاد حکایت معروف آن شتری انداخت که در گذر گهی از او پرسیدند . از کجا می آیی ؟ پاسخ داد، از حمام کوی تو برادر وآنکه پرسیده بود با دیدن زانوان زمخت و چر ک آلود شتر گفت ،آری خود ز زانوی تو پیداست. از متنتان و کلمات ادبی و سنجیده ایی که بکار برده اید معلو م است که قشری فرهنگی و فرهیخته هستید. اگر جرات گفتن سخنی را دارید چرا به نام خود نمی گویید . اگر راست می گویید دوتا از این اساتید و دانشگاهی ها را نام ببرید.
۹۰/۲/۲۲ ۰۹:۲۰
نه آقای مختاری!من مطلب رو دستی تحویل هفته نامه داده بودم ولی متاسفانه بعد از 2 ماه به اسم خودشون چاپ کرده بودند
۹۰/۲/۲۲ ۰۹:۱۱
با سلام خدمت کلیه مخالفان هفته نامه قافلان. من قبلا یکی از مخالفان سرسخت قافلان بودم و همیشه از آن انتقاد می کردم. نمی دونم چرا ولی همواره لجم می گرفت از چاپ شدنش. یه حس خاص و غریب. شاید به خاطر این بود که منم یه روزی می خواستم از این کارا بکنم ولی نتونستم. تا اینکه یه روز اتفاقی با مدیرمسئولش برخوردی داشتم و واقعیتش بغضم ترکید و هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم. وانتظار داشتم جوابی غیر معقول بشنوم و یه کتک حسابی بهش بزنم. راستش فکرهمه چیو کرده بودم حتی یه لحظه راههای درو رو هم بررسی کردم. ولی برخورد حسن زاده طوری بود که من درجا میخکوب شدم. هر چی گفتم با منطق جوابمو داد. با اینکه من مقاومت می کردم و قبول نمی کردم ولی خودمم می دونستم دارم سفسطه می کنم. ولی اون اصراری به قبول حرفاش از طرف من نداشت. روی سخنم با این به اصطلاح جمعی از دانشگاهیان و اساتید میانه ای و آقای احمدرضا احمدی و این آقا یا خانم نسیم بیداری هست. من دقیقا سوالات شما را از ایشان پرسیدم و با توپ پر هم پرسیدم. حسن زاده در جواب من یه خاطره ای از دوران تحصیلش گفت که بی ارتباط با این موضوع نبود. وی گفت در کلاس در صاحب نظران علوم اجتماعی یکی از دانشجویان به کلماتی رکیک و غیر متعارف شروع به بدگویی از دکتر علی شریعتی کرد و کل کلاس رو به تشنج کشوند ولی استاد در یک کلمه بهش گفت. شما تا حالا چند تا کتاب از دکتر شریعتی خوندید؟ ایشان با تکبر گفتند که من دستمو به کتابهای اون نمی زنم. استاد در کمال خونسردی گفتند. توصیه می کنم یه دستکش بردارید و لااقل یکی از کتاب های دکتر شریعتی رو بخونید بعدا این حرفها را دربارش بگین. حسن زاده اینهارو گفت و از کیفش 2 شماره قبلی قافلان رو داد به من و بعداز خداحافظی سوار موتورش شد و رفت. راستش یه کم دلم خنک شده بود که حالشو گرفتم ولی بعد از اینکه رفتم مغازه دوستم و قافلان رو خوندم، از خودم خجالت کشیدم. اون خاطره ای که برام تعریف کرده بود دقیقا به من مربوط می شد. من تا اون موقع فقط عکسای قافلان رو نگاه می کردم و مطالبشو نخونده بودم. بعداز اون روز خیلی علاقه مند شده بودم که مطالبشو کامل بخونم و از روی صحبت های این و اون قظاوت نکنم. به کلیه دوستان منتقد قافلان توصیه ی دوستانه می کنم برای یک بار هم شده قافلان رو کامل بخونند و از روی لجاجت با تنها نشریه شهرمان عداوت نکنند. از آقای مختاری هم به خاطر توضیحاتشون ممنونم. چون دقیقا منو یاد حرفای اون روز قادر حسن زاده انداخت ولی اینبار به جای شرم خوشحال شدم که خیلی ها می دوننن چه اتفاقاتی دورو برموداره می افته. ممنون از توجهتون
۹۰/۲/۲۱ ۲۲:۳۲
من کاری با حاشیه ها ندارم ولی این همان نشریه ای هست که یکبار مطلب مرا بنام خودش چاپ کرد البته از این بد اخلاقی ها چند نمونه هم شنیده ام حال درج مطالب دیگران بنام خود ... محسوب نمی شود؟ ============ مختاری : منظورتان مطلبی هست که در وبلاگی به همین نام (نسیم بیداری) نوشته بودید؟
۹۰/۲/۲۱ ۲۲:۱۶
با نظر آقای احمدی کاملا موافقیم ، کاملا یک نشریه (...) و سودجوست کاش کمی هم (...) واقع بین بود و به عوض درج تملقات! واقعیات شهر درمانده میانه را درج می کرد. همین ترویج تملق و ... نشریاتی همچون قافلان است که جوانان و مردم میانه را بیچاره کرده است از طرفی تملق و .. را چاپ می کند در طرفی دیگر دم از مسئولین غیر بومی می زند. جناب قافلان باشی عزیز همین آقایانی که شما را سر کار گذاشتند ! و حمایتتان کردند تا (...). باعث و بانی روی کار آمدن و ماندن مسئولین غیر بومی همین چیزهاست . بوالله اگر همین (...) شهردار یا مسئول یک اداره بود و جانانه کار می کرد شما و امثال و دوستان و حامیان شما یکی دو هفته نیز بدلیل منطقی بودنش تحملش نمی کردید و کله پاش می کردید ، آقایان عزیزان نشریه قافلان از غریبه نوازی دست بردارید بعد دم از مطالب جدیدتان در آستانه انتخابات بزنید ! ................................... صدای میانه: مجبور شدیم بسیاری جاها را قیچی کنیم ولی باز هم بسیاری از گفته ها واقعیت ندارد و قضاوت را می گذاریم برعهده خواننده. ============ مختاری : کاش یک حرکتی و تکانی از دانشگاهیان و اساتید در این سالها می دیدیم و هر کدام با نام و نشان خودشان بدون ترس از رئیس دانشگاه یا نگاه چپ یکی دیگر، نظراتشان را منتشر می کردند نه اینکه یک نفر با عنوان یک گروه نظر شخصی اش ارسال کند. انتقادات واردی به قافلان وجود دارد ولی مدیر مسئولش دارد کاری را انجام می دهد که مدیر مسئول ماهنامه ((میانه امروز)) دکتر ... نتوانست. همین یک نشریه را داریم از این هم دفاع نکنیم چه کنیم؟! انتقاد از نماینده محترم مجلس و فرماندار محترم نشان داد که قافلان اهل سوال و انتقاد هم هست.
۹۰/۲/۲۱ ۱۹:۰۸
قافلان یک نشریه خنثی است. چند درصد از حرفاش مربوط به مشکلات مردم است؟ مثلاً در همین یک ماه گذشته اینقدر در مورد مشکلات شهرداری حرف زده شده واقعاً قافلان اینها رو احساس نمیکنه یا براش مهم نیست؟ ========== مختاری : جهت اطلاع همشهریانی که نشریه در دسترس شان نیست می نویسم. مطلب طنز ((سوالات کنکور 90 در میانه لو رفت!)) که قسمت سوم آن چاپ شده بیان مسائل روز و مشکلات به زبان طنز هست. خبر مربوط به نامه و شکایت عضو شورای شهر در مورد شهرداری و قسمت ((الو قافلان)) و ((یادداشت مدیر مسئول)) در مورد مشکلات مردم هست. می شود گفت در این شماره یک صفحه از هشت صفحه بطور مستقیم در مورد خواسته شماست. در شماره 67 هم مقالات آقایان : سالار پویان،پدرام نائبی و علیرضا نصیر زاده چاپ شده بود.در بعضی خبرها هم ضمن ارائه خبر مسائل و مشکلات هم بیان شده اند. نتیجه گیری ام این هست که شماره های اخیر نسبت به گذشته متفاوت و بهترند مثلا مقالاتی قبلاً چاپ می شد که جایش در نشریه محلی با صفحات محدود نبود و به درد روزنامه و کتاب می خورد.

اخبار روز