بعد از سالها تحقیق و تفحص در مورد آثار و احوال شاعر بزرگ ولی گمنام کشورمان ملامحمدباقرخلخالی کاغذکنانی چند روز پیش نسخه ی خطی ارزشمندی از طرف یک مرد بزرگوار و فرهنگ دوست کاغذکنانی به دستم رسید. نسخه مذکور دیوان اشعار ملامحمدباقر خلخالی شامل غزلیات- قصیده- رباعی- ایضاله می باشد که توسط ابراهیم خان توکلی ملقب به دبیر رسایل خواهرزاده میرزا باقر(از مشاهیر به نام منطقه، اهل روستای قره بلاغ مدتی نماینده مردم بخش کاغذکنان در انجمن خلخال و بعدها رئیس شیرخورشید تبریز بود) رونوشت شده است. این نسخه 92 صفحه می باشد و خوشبختانه هیچ ورق افتادگی در این نسخه وجود ندارد و داری آغاز و پایان هم می باشد. در این کتاب علاوه بر غزلیات و قصاید یک نامه از طرف میرزا باقر به سید حسین قزوینی از علمای به نام قزوین و نامه ای هم به ملا ملک رشیدآبادی نوشته شده است. چند ماده تاریخی هم به مناسبتهای گوناگون وجود دارد از جمله تاریخ وفات ناصرالدین شاه ، وفات ملا یعقوب رشید آبادی خلخالی ملقب به مؤیدالعلماء و همچنین شعری در ماده تاریخ ساخت حمام در روستای قره بلاغ به دست میرزا رضای معین السلطنه از رجال دوره ناصرى (و. 1240- ف. 1313 ه.ق) - در این کتاب دو قصیده عربی از محمد باقر در مدح استاد خود ملاعلی زنجانی(مؤسس حوزه علمیه زنجان) و اشعاری هم از مشاهیر کاغذکنان که از شاگردان میرزا باقر می باشند وجود دارد. چیزی که بیشتر از همه به جز زیبایی اشعار ترکی و فارسی میرزا باقر در این کتاب مشهود است. نقشی است که ایشان در منطقه ایفا می کرده به طوری که به علت حضور او در روستای قره بلاغ این روستا به مرکز فرهنگی و سیاسی و اقتصادی در منطقه تبدیل شده بود. مکتب دارالعلم محمد باقر خلخالی محل رجوع طلاب شهرهای مجاور و حتی فرهنگیان و سیاستمداران دربار ناصرالدین شاه بود یکی از رجال قاجار که به خاطر علاقه و احساسی که نسبت به بخش کاغذکنان و محمد باقر خلخالی داشته میرزاحسن خان پیرنیا (ملقب بهمشیرالدوله) سیاستمدار، تاریخدان و حقوقدان که چهار دوره نخستوزیر ایران در دوران حکومت احمد شاه بود و نویسنده کتاب تاریخ ایران باستان. او املاک زیادی در روستای قره بلاغ و روستاهای دیگر بخش کاغذکنان خریداری کرده بود آثار ویلای او در روستای قره بلاغ با نام آقالیخ تا چند سال پیش به جا مانده بود. در ادامه یک غزل ترکی و فارسی از دیوان اشعار محمدباقر خلخالی را می خوانیم.
گل ای خسته جسمیمه جانان نسیم اولان درد پنهانه درمان نسیم
گذر ائتگیلن کوی دلداره گئت من بیکسه ائیله احسان نسیم
یئتنده ایاقینه دوش اولگیلان یئریمه منیم یاره قوربان نسیم
سؤله ائتمه سین کاکلین شانه چون اولور خسته گؤگلوم پریشان نسیم
فراقون اودی یاندیرور جانیمی اگر اولمویا اشک ویران نسیم
گئجه گوندوزوم آیریلیقدان تمام ایشیمدور غم و آه و افغان نسیم
کسوب طاقتیم لشگر غم منیم ائدوب نقد عمریمی تالان نسیم
بو دعواده اثباته یوخ حاجتیم گؤزوم یاشیدور الده برهان نسیم
گلوب باقرا مطلبی ختم قیل سکوتی بو هنگامده حتم قیل
کی اولماز بو مطلب اؤلنجه تمام سکوت اختیار ائتگلن والسّلام
صد هزارن مرده دل را بوی زلفت زنده کرد اژدهای موسوی کار مسیحا می کند
مالک الموتم مرا جانا به بالین است و لیک جان به شوق مقدمت امروز و فردا می کند
هر یکی زان حلقه های طرّه مشکین تو چشم حیران است بر رویت تماشا می کند
جهل زاهدبین که با قدّ تو رخسار تو آرزوی جنت المأوی و طوبی می کند
زاهدان شب را کنند احیا و لیکن ای نگار مردگان را زلف شبرنگ تو احیا می کند
خال هندو چشم جادو زلف زنگی رخ فرنگ زمره ی اسلام را این شیوه ترسا می کند
گر ببیند کافری محراب ابروی تو را بگسلد زنّار خود عزم مصلّی می کند
ای بسا دل در سر کویت پی دفع رقیب چون سگ کویت به شبها شور و غوغا می کند
هر چه دل گمگشته دزدش این زمان شد آشکار شانه ی مشّاطه در زلف تو پیدا می کند
هر چه می خواهم که سرّ عشق را پنهان کنم اشک چشمم روی زردم باز رسوا می کند
یک صفحه از دیوان اشعار ملامحمدباقرخلخالی