کد خبر: ۸۷۶۸۷
۴۳۷۵ بازدید
۱۲۷ دیدگاه (۱۲۱ تایید شده)

آشنایی با شهرستان میانه (قسمت 22 از 30):

زبان و گویش شهرستان میانه

۱۳۹۷/۱۲/۲
۱۱:۱۸

زبان مردم میانه

زبان مردم میانه مانند دیگر شهرهای منطقه، زبان ترکی است. میانه که بزرگترین شهرستان منطقه و نیز پرتعدادترین روستاهای منطقه را داراست، حتی 1 روستای غیرترک ندارد.

تردیدی وجود ندارد که زبان شمالغرب کشور ترکی است، لیکن تردید وجود دارد که قدمت این زبان در منطقه به کجا برمیگردد. قطعاً منطقه ما فارس زبان نبوده است چراکه قدمتی که فارسان برای خود می گویند تنها 2500 سال است درحالیکه آثار باستانی میانه (لینک) 3 برابر این عدد است اما اسامی مکان هایی که از 3000 سال پیش (یعنی قبل از نخستین حکومت ایرانی) در این منطقه به ثبت رسیده است، ریشه های ترکی منطقه را نشان می دهد. چنانکه دیاکونوف در تاریخ ماد خود می نویسد در سال 802 پیش از میلاد یعنی بیش از 2820 سال پیش، آشورها قیزیل بوندا (قیزیل اوزن) را از ماننا ها گرفتند و حاکم بر منطقه شدند.

زبان ترکی دارای تاریخ بیش از هفت هزار ساله در جهان است که دارای گویشهای مختلف آذری، استانبولی، ترکمنی، ازبکی، یاقوتی، چاووشی، اویغوری، چینی، قرقیزی، آلبانیائی، بلغارستانی و ... هستند. آنها از شرق آسیا تا اروپا و حتی آمریکا گسترانیده شده اند و مجموعاً 360 میلیون نفر از جمعیت دنیا را تشکیل می دهند که بعد از زبانهای چینی، هندی، انگلیسی و اسپانیائی و بالاتر از زبانهای عربی و فارسی بعنوان پنجمین جمعیت دنیا محسوب می شوند. در جهان اسلام نیز زبان ترکی با 300 میلیون نفر متکلم، بیشترین تعداد را دارد و حتی بالاتر از زبان عربی قرار دارد. بعد از زبان ترکی، زبانهای عربی، اردو و فارسی بیشترین تعداد مسلمانان را تشکیل می دهند. در ایران نیز بیش از 30 میلیون نفر ترک زبان در آذربایجانغربی و شرقی، اردبیل، همدان، زنجان، قزوین، تهران، خراسان، فارس، خوزستان و دیگر نقاط ایران بصورت پیوسته یا پراکنده زندگی می کنند.

از نظر زبانشناسان، زبان ترکی زبانیست شکرین، بغایت زیبا و دلنشین و اصیل و قانونمند با ریشه ای هزاران ساله. تمام قواعد و گرامر این زبان هنری و شکری موزون و مبتنی بر ملودی است تا جائیکه بعضی زبانشناسان، اختراع آنرا فوق بشری و اعجاز گونه و اعجاب انگیز خوانده اند. زبانشناس نامی، Man Muller، انگشت به دهان از عظمت فوق بشری زبان ترکی، چنین سخن می راند: «زمانیکه ما زبان ترکی را با دقت و موشکافانه می آموزیم با معجزه ای روبرو می شویم که خرد انسانی در عرصة زبان آنرا آفریده است». Herman Vanbery از نظر زیبائی و کمال، جایگاه آنرا بالاتر از زبان عربی می داند. «نیکیتا هایدن» زبانشناس نامی آلمانی و عضو مؤسسه اروپائی یوروتوم، با شک و شبهه نسبت به خلق زبان ترکی توسط فرمولهای پیچیده توسط اندیشمندان می گوید: «انسان در آنزمان قادر به خلق چنین زبانی نبوده، یا موجودات فضائی این زبان را خلق کرده اند و یا خداوند به پیامبران خود، این عالیترین کلام ارتباطی را هدیه کرده است».

 

گویش میانه

در مورد گویش کنونی میانه می دانیم که اکثر زبانها دارای منشأ مشترکی هستند. گویشها نیز شعباتی از زبانها هستند که از محاورة عمومی نشأت می گیرد. مثلاً از زبانهای اورال ـ آلتای می توان به زبان ترکی اشاره داشت. از زبانهای ترکی می توان به ترکی قیرقیزی، ترکی قزاقی، ترکی چینی، ترکی آلبانی، ترکی بلغارستانی، ترکی استانبولی و ترکی آذری اشاره نمود. زبان ترکی در دنیا دارای 29 گویش مختلف است که یکی از آنها گویش آذری است.

گویش میانه نیز زیرمجموعه ای از گویشی آذری زبان ترکی است. هیچ گویشی در آذربایجان خالی از اشکال و ایراد نیست. گویش هر شهری، نقایصی دارد که بین آن گویش و زبان استاندارد فاصله می اندازد، ولی به جرأت می توان گفت که گویش میانه نسبت به گویش بقیه شهرهای آذربایجان، به زبان استاندارد نزدیکتر است. رعایت قوانین ملودیک و آوائی ترکی در گویش میانه نسبت به گویش تبریز بسیار بیشتر است. البته بین گویش اصیل مردمی با مصاحبه های مسئولین منطقه ای که با زبانی اختراعی (جملات و ترکیبات فارسی با افعال ترکی) صحبت می کنند، باید فرق گذاشت. گویش میانه دارای ساختار خاص است که از قوانین مخصوص تبعیت می کند و کشف آنها می تواند جالب باشد. ذیلاً به مواردی از گویش میانه اشاره می شود:

 

  • سس اویغونلوغو(قانون هماهنگی آوائی)

در گویش میانه ‏، همة آواهای کلمه، تابع اولین آوای کلمه است. اگر آوای نخست ثقیل(قالین) باشد (آواهای ثقیل: آ، ای، اوْ، اوُ)، همگی ثقیل خواهند بود و اگر اولی خفیف(اینجه) باشد(آواهای خفیف: ا، ای، اؤ، او، ائـ)، مابقی نیز خفیف خواهد بود. برای نمونه آوای اول کلمة «قاش» یعنی «آ» ثقیل است. پس قاشلار صحیح است نه قاشلر. به همین ترتیب قاشلارین ـ قاشلاریندا ـ قاشلارینداکی ـ قاشلارینداکیدیر ... . این قاعده حتی برای کلمات دخیل فارسی ‏و عربی نیز غالباً اعمال می شود. مانند: آرابا(ارابه)، خارابا(خرابه)

 

  • کوتاه صائت کردن کلمات دخیل

در گویش میانه کلمات فارسی یا عربی به محض ورود به ترکی بصورت کوتاه صائت درآمده و آواهای بلند آن، طول خود را از دست داده و سریعاً تلفظ می شوند. برای همین کلماتی مانند: آبادان، کتاب، قاب و ... را نمی کشند و خیلی سریع ادا می کنند.

 

  • ترکیب دو کلمة ثقیل و خفیف

در گویش میانه گاهی حتی دو کلمة مستقل از هم از همدیگر تأثیر می پذیرند و بر زیبائی هارمونیکی این گویش می افزایند. مثلاَ از ترکیب بو (این) و گون(روز) بجای اینکه به «بوگون» برسیم، به «بوگون» یا «بویون» می رسیم. به همین ترتیب: بوروسوگون(او بیریسی گون)، او‏ْجوُر(اوْجور)، بی ایل (بو ایل)، ناوار(نه وار)، نوخوش(ناخوش)، آراز(ارآز)

 

  • حذف التقاء ساکنین

در زبان ترکی بخاطر روان بودن و ملودیک بودن زبان، نمی توان مانند زبانهای دیگر دو ساکن در کنار هم را مشاهده کرد. حتی کلمات دخیل فارسی و عربی نیز بالاجبار باید در این قاعده گنجانده شوند. مردم در دور افتاده ترین نقاط میانه هم ناخودآگاه این قاعده را رعایت می کنند و می گویند: نذیر آشی(نذر آشی)، فیطیر بایرامی(فطر بایرامی)، ظولوم(ظولم)، عؤمور(عؤمر)، عاغیل(عقل)، فیلیم(فیلم)، شه هر(شهر)، سطیر(سطر)، سطیل(سطل)، عاییب (عئیب).

 

  • کلمات دخیل دارای خ ـ ق ـ غ

چون در زبان ترکی کلماتی که دارای یکی از حروف خ ـ ق ـ غ باشند، حتماً باید با ترکیبات ثقیل آورده شوند(مانند قاز، اوغلان، آخماق)، در گویش میانه کلمات دخیل نیز به این قاعده درمی آیند. مانند: خالق(خلق)، عاغیل(عقل)، آخماق(احمق)

 

  • تبدیل غ به ق در ابتدای کلمه

چون در ترکی حرف غ نمی تواند در ابتدای کلمه بیآید، کلمات عربی و فارسی که ابتدای آنها غ است، در گویش میانه به قاف تبدیل می شوند. مانند: قوصه(غصه)، قم(غم)، قار(غار)، قدیر(غدیر)

 

  • ابدال حروف

در قاعده ابدال ‏، یک حرف به حرف دیگری تبدیل می شود. عده ای از آنها کاملاً مطابق با زبان نوشتاری است اما عده ای نیز حاصل گویش عامه مردم است. هرچه هست ‏، ابدال برای سهولت در مکالمه بوجود آمده است و جز آن دلیل دیگری ندارد. این قاعده کم و بیش در زبان فارسی خصوصاً در زبان عربی نیز اعمال می شود که در جای خود اشاره خواهد شد. تبدیل حروف به یکدیگر بسیار متنوع و گسترده است. اصلاً بنای زبان ترکی بر طبیعت و راحتی مکالمه است و هیچ نوع مشقت و سختی در تلفظ کلمات نباید در آن باشد، حتی التقای دو سکون. از ابدالهای جا افتاده و شایعی که در گویش میانه (و گاهی در زبان نوشتاری) شنیده می شود، می توان به موارد زیر اشاره داشت:

  • گ ← ی : اگر قبل از «گ» حرف صدادار بیاید ‏، به «ی» تبدیل می شود. مانند: دویو(دوگو)، دویمه (دوگمه)، دییرمان(دگیرمان)، دیرلی(دگرلی)، ایری(اگری)، دیمک(دگمک). همچنین اگر انتهای کلمه ای کاف باشد (چؤرک)و با پسوند صدادار(ایم) ترکیب شود ‏، ابتدا کاف به گاف تبدیل شده سپس طبق همین قاعده به یاء تبدیل می شود: چؤره ک← چؤره گیم← چؤره ییم.
  • ق ← غ : قاف بین دو حرف صدادار به غین تبدیل می شود. مانند: اوتاق ← اوتاقیم ← اوتاغیم.
  • ب ← و (و بالعکس): ماوال (مابال)، بفات (وفات)، بار (وار)، بفا (وفا)
  • د ← چ/ج : چؤنمک(دؤنمک)، جیغال(دیغال)، چئویرمک(دئویرمک)، صبحه جک(صبحه دک)
  • ب ← پ: پیشیرمک (بیشیرمک)، پیچاق(بیچاق)، پوزماق(بوزماق)، پؤهروز(بهروز)
  • ب ← م(و بالعکس) : من (بن)، مین(بین)، حامبال(حاممال)، مونو(بونو)، مونجا(بونجا)
  • د ← ت (و بالعکس): داش(تاش)، داراق(تاراق)، توتماق(دوتماق)، توشمک(دوشمک)، تیر(دیر)، تیکمک(دیکمک)، چادیر(چاتیر)، دوز(توز)
  • س ← ز : خوروز(خوروس)، عکیز(عکیس)، نرگیز(نرگیس)، فرنگیز(فرنگیس)، زیغیزچین (سیغیرچین)، زؤهراب(سؤهراب)
  • غ ← و : یوووز(یوغوز)، اووما آش(اوغما آش)، دووز(دوغوز)
  • ک ← گ :گئچمک(کئچمک)، گئچی(کئچی)، گؤنول (کؤنول)
  • ک ← چ/ج :چچل(کئچل)، چوچه(کوچه)، چیچیک(کیچیک)، جوجرمک(گؤگرمک)
  • ع ← هـ : ائهتیبار(اعتبار)، فهله(فعله)، نهلت(لعنت)، ساهات(ساعات)
  • نب ← مب : آمبار(انبار)، شمبه (شنبه)، تمبل(تنبل)، پامبیق(پانبیق)
  • چ ← ش: اوش(اوچ)، هئش(هئچ)، قیش(قیچ)، قیشقیر(قیچقیر)، مؤحتاش(مؤحتاج)، آشماق (آچماق)، گئش(گئچ)، اوشماق(اوچماق)
  • نج ← ش: قولوش(قولونج)، ساشماق(سانجماق)، قیلیش(قیلینج)، ناریش(نارنج)
  • ب ← ف : میکروف(میکروب)، موطروف(موطروب)، طناف(طناب)
  • تل ← تد : آتدی(آتلی)،ایتدر(ایتلر)،پارتداماق(پارتلاماق)،کتدی(کندلی)، رحمتدیک (رحمتلیک)
  • ک ← هـ : دوهدور(دوکتور)،چؤره(چؤرک)، اهبر(اکبر)، اهدی(اکدی)، کؤه(کؤک)
  • ق ← خ: آلماخ(آلماق)، بولاخ(بولاق)، مخصد(مقصد)، اختصاد (اقتصاد)
  • دن ← نن : مننن(مندن)، ایراننان(ایراندان)
  • پم ← پب : یاپباق(یاپماق)، تاپباق(تاپماق)، اؤپبک(اؤپمک)
  • ج ← ژ : آژ(آج)، گژ(گج)، گیژ(گیج)، قیژقیرماق(قیجقیرماق)
  • نل ← نن : آنناق(آنلاق)، دننه(دنله)، داننا(دانلا)، ایراننی(ایرانلی)، جاننی(جانلی)
  • نم ← مم : قامماز(قانماز)، یامماق(یانماق)، سیمماز(سینماز)، دیممه(دینمه)
  • رل/ لر ← لل/ رر : زورراماق(زورلاماق)، گللم(گله رم)، اؤللم(اؤله رم)
  • شج/ تج / زج ← جج : یاواججا(یاواشجا)، ایججک(ایتجک)، آججا(آزجا)
  • توالی آواها

در گویش میانه ‏، آواهای یک کلمه نمی توانند اتفاقی یا سلیقه ای بیآیند. آواهای اول، وسط یا انتهای کلمه کاملاً قانونمند و اجباری هستند. آواهای «ائـ، اوْ، اؤ» تنها در ابتدای کلمه می توانند بیآیند. درحالیکه بقیه آواها در همه جای کلمه می توانند باشند. علاوه بر این، بسته به آوای ابتدای کلمه، آواهای بعدی اجباری می شوند و اینکار نه تنها قانونمندی ریز ترکی را می رساند بلکه یکی از هزاران دلیل ملودیک بودن و دلنشین بودن آنرا اثبات می کند. جدول زیر نمایان می کند که اگر آوای نخست کلمه مشخص باشد، بصورت روابطی ریاضی می توان بقیه آواهای کلمه را پیش بینی نمود(با توجه به بهم ریختگی جداول، به لینک اصلی مراجعه فرمایید):

نمونه

هجاهای بعدی دارای...

هجای اول دارای...

محل آوا

ائشیکده کی لر،یئرییه جک

ـیـ، ا

ائـ، ـئـ

ابتدای کلمه

اودون، دوداق، دوداغیْ

و، آ، یْـ، یْ

اوْ، ـوْ

اؤلکه لر، چؤله، اؤلدو

و، یـ، ا، ی

اؤ، ـؤ

آشاغی، یاریلماق، یارغی

آ، یـْ، یْ

آ

همه جای کلمه

اکینچی، دوه چی، درمک

ا، یـ

ا

ایلدیریم، ایشیق، ایلخی

آ، یْ

ایْـ، یْـ

ایچمک،بیشدی،سیله جک

ا، ی

ایـ، یـ

اوزاقلاشماق، اونودماق

و، آ، یْ

او، و

گوزگو، سوروجو، اوره یینده

و، ا

او، و

 

  • جابجائی حروف

در قاعده جابجائی حروف، دو حرف جای خود را بدون دلیل و تنها برای راحتی تلفظ باهم عوض می کنند. این قاعده گاهی جای خود را به زبان نوشتاری نیز باز می کند. حتی کلمات دخیل عربی و فارسی نیز گاهی در قالب این قاعده رنگ و بوی ترکی به خود می گیرند. جابجائی حروف در گویش میانه اتفاقی و سلیقه ای نیست بلکه از قانون تبعیت می کند و غالباً یکی از حالات زیر می باشد:

  • ب/پ ← ر : تورپاق(توپراق)، یارپاق(یاپراق)، توربا(توبرا)، کؤرپو(کؤپرو)، کیربیت (کیبریت)، تربیز(تبریز)، صرب ائله (صبر ائله)
  • گ ← ر : اؤرگنمک(اؤگرنمک)، ایرگنمک(ایگرنمک)
  • ک/گ← س: اؤسگورمک(اؤگسورمک)،دیسکینمک(دیکسینمک)،اسکیک(اکسیک)
  • س ← ت : توستو(توتسو)، یاستیق(یاتسیق)، دوستاق(دوتساق)

 

  • اسقاط

در گویش میانه، کاف و گاهی قاف از انتهای کلمه می افتد. جای آنرا یا حرف هاء پر می کند و یا بی جانشین می ماند. مانند: چؤره(چؤرک)، کؤمه(کؤمک)، اؤرتو(اؤرتوک)، آیدا(آیداق)

 

  • تشدید

اگر دو حرف همجنس در کنار هم آمده و اولی ساکن باشد، تشدید آن حرف رخ می دهد. این قاعده در تمام زبانهای دنیا حاکم است اما در ترکی دامنه آن بسیار گسترده است. چراکه علاوه بر حروف همجنس، حروف مشابه نیز در این قانون می گنجند. مانند: قیسسا، ساققال، چاققال، دوققوز، سککیز (سکگیز)، ائششک (ائشکک)، گئششئت(گئچ گئت)، قاششئت(قاچ گئت)

 

  • اضعاف
    • ر(ابتدای کلمه) ← ایر : ایرضا(رضا)، ایرحم(رحم)، اوروس(روس)، اوروف(روح)
    • ش(ابتدای کلمه) ← ایش : ایشنبه(شنبه)، ایشکنجه(شکنجه)، ایشکم(شکم)
    • ا(ابتدای کلمه) ← ها : هاچار (آچار)، هاچا(آچا)، هؤرمک(اؤرمک)، هورکمک(اورکمک)

 

  • اسقاط
    • حذف یاء : اوز(یوز)، ایلدیریم(ییلدیریم)، ایل(ییل)
    • حذف یکی از حروف ساکن: دسمال(دستمال)، دوس(دوست)، نف(نفت)، قوخ(قورخ)
    • ع در هجای اول و دوم: جفر(جعفر)، ترفی(ترفیع)، رفت(رفعت)، دفه (دفعه)
    • ر (فعل) : گئدیسن(گئدیرسن)، آلیسان(آلیرسان)، گؤتودون(گؤتوردون)

 

  • درجات صفت

درجات صفت در گویش میانه(و زبان ترکی) مانند زبان فارسی دارای سه درجه نیست بلکه پنج درجه صفت در ترکی از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت را شامل می شود. مثلاً در زبان فارسی وقتی می گوئیم: فلانی بالاترین نمره را گرفت، آن نمره ممکن است 9 باشد که عدد بالائی نیست ولی نسبت به بقیه بالاتر است. فرض کنید مادری از میان سه دختر یکی را بعنوان زیباترین دختر به پسرش معرفی می کند، آن دختر شاید نسبت به آن دو دختر زیباتر باشد ولی در نظر دیگران زیبا نباشد. این نقص در زبان ترکی برطرف می شود. در ترکی قاعده ای وجود دارد که می توان بطور مطلق صفتها را متمایز کند و زیبای مطلق یا زشت مطلق را بیان دارد. حال به بیان 5 نوع صفت ترکی می پردازیم که 3 نوع آن از نظر درجه با فارسی مشترک است:

  • صفت عادی که کلمه ذاتاً صفت است و علامتی ندارد. مانند: یاخشی، پیس، گؤزل، چیرکین، اوجا، آلچاق، کیچیک، بؤیوک
  • صفت برتر که در مقایسة دو شئی است و نشانة آن در ترکی «راق/ رک» یا «لی/لو» است. مانند: یاخینلی، چوخلو، اوجاراق، گوده رک.
  • صفت برترین که در جمعی که بحث می شود، از همه برتر است. نشانه آن در ترکی میانه «لاپ» و در ترکی نوشتاری «ان» است. مانند: لاپ اوجا، ان اوجا، لاپ اوزون، ان اوزون.
  • صفت تضعیف که نوع بسیار کم و ناچیز از یک صفت است که می توان متمایل به صفر باشد. نشانة آن در گویش میانه بسیار زیاد است، از آن جمله: ایمتیل (ساریمتیل)، سو(اوزون سو)، تهر(ساری تهر)، آلا(آلا قارانلیق)، شین (قاراشین)، جا(آزجا)
  • صفت تشدید که بصورت مطلق صفت را بیان می دارد. وقتی این صفت را می شنویم، باور می داریم که از آن بالاتر وجود ندارد و بطور مطلق آن صفت پابرجاست. قاعدة آن چنین است: صدای هجای اول را با یکی از حروف «م، پ» ترکیب کرده قبل از صفت می آوریم. مثلاً صدای هجای نخست «قارا» بصورت «قا» است که اگر با «پ» ترکیب کرده و قبل از قارا بیآوریم، «قاپ قارا» می شود. یعنی سیاه مطلق. یعنی از آن سیاهتر نیست. نمونه های دیگر چنین است: گؤم گؤی، دوپدولو، ساپ ساری، قیپ قیرمیزی، بوم بوش، سوپ سویوق، دوم دورو، یام یاشیل.

 

  • ادات

ادات، کلمات کامل و مستقل و یا اصوات و پسوندهائی هستند که از لحاظ نحوی معنای مستقلی از خود ندارند اما به جمله معنا و مفهوم دوباره می دهند. غالباً بصورت منفصل از کلمه هستند اما گاهی ممکن است به کلمه ای هم بچسبند. انواع بسیاری دارند که به نمونه های مورد استعمال در ادبیات شفاهی میانه اشاره می شود:

  • ادات تشبیه(کیمی، کیمین، تکین، تک، اوخشار، بنزر)

سنین کیمی آدام، سنین کیمین آدام، سنین تکین آدام، سن تک آدام، سنه اوخشار آدام، سنه بنزر آدام.

آخار اولوب داشان سئله قاریشام    مجلیسلرده بیر ساز کیمی دانیشام

ائل دردینه عؤمور بویو قاریشـام    اوندا شیرین اولار بو حـایات منه/ شهنازصالحی

 

  • ادات سبب و مقصد(اوچون، گؤره، ساری، اؤترو)

سنین ایچون گلدیم، سنه گؤره گلدیم، سنه ساری گلدیم، سندن اؤترو گلدیم

 

  • ادات معیت (اینن/ اینان، نن/ نان)

سنینن گئتدیم، اونلار اینان گئتدیم، عمیم اینن گئتدیم، داییم اینان گئتدیم

 

  • ادات استثناء(اؤزگه، آیری، سووای)

سندن اؤزگه کیمیم وار؟ اؤزگه آدام وار، آیری شهره گئدک، سندن سووای نه ائدیم؟

 

  • ادات زمان و مکان (جاق، جک، دک، جن، جان، چاق، قدر، کیمی)

آخشاماجاق گله رم، صبحه جک گله رم، صبحه دک گله رم، صبحه جن گله رم، آخشاماجان گله رم، آخشام چاغی گله رم، وئردیگی قدر آل، بیر ایله کیمی وئر

 

  • ادات مقایسه (سانکی، ائله بیل، دئیه سن کی)

سانکی گؤرمه دین، ائله بیل گؤرمه دین، دئیه سن کی گؤرمه دین

 

  • ادات شرط(سه/ سا، اگر)

گلسه گئده رم، ساتسا آلارام، اگر گلسه گئده رم، اگر ساتسا آلارام

 

  • ادات استفهام(بس، اولما، اولمایا، یوخسا، نه دن، نئچه، هاچان، نه، کیم، نه ایچون، هارا، هاردا، هانی، نئجه، هانسی)

بس نه یه؟ اولما گلمه یه؟ اولمایا وئرمه یه؟ یوخسا وئرمه رم، نه دن گلمه دی؟ هاچان گلدین؟ نه دئدین؟کیم دئدی؟ نه ایچون گلمه دی؟هارا گلیم؟ یاخشیلیق هانی؟ نئجه سن؟ هانسی اوشاق ووردو؟

چوخ آختاردیم، تاپانمادیم منلیگیمی      سن هارداسان منیم منیم؟/ جلیل درهمجانی

 

  • ادات آرزو(کاش، کئشگه، نه اولار، اولایدی)

کاش آلایدیم، کئشگه آلایدیم، نه اولاردی منیمده اولا، اولایدی بیرده اونو گؤرم

داش اولایدیم بو یوللاردا / کول اولایدیم دولایلاردا / کاش ایته یدیم هارایلاردا / شانلی گونلر شاخدی گئتدی / علی اکبر آقایی

 

  • ادات تعجب(ائـ، پی، وی، په، په دده، ائوینجه، بو، ماغیل، یوخ بابا، یوخ ای، دوغوردان، یالاندان، چین دئ، ای وای)

ائ! سیندی، پی! سیندی، وی! نه اولدو؟ په! الیمدن گئتدی، په دده! ائوین تیکیلسین، ائوینجه! گئتمه، بو! سن نه یه گلدین؟ ماغیل! سن وئرمه دین، یوخ بابا! چین دئییرسن؟ یوخ ای! دوز دئ، دوغوردان! آخی نه جور اولدو؟ یالاندان! چین دئمیسن، چین دئ! دوز دور یا یوخ؟ ای وای! یادیمدان چیخدی

 

  • ادات رضایت(آخئی، آخئش، به به، نه دئمیشم، ها بئله، آی جان، هوررا، هئی، آهان، جان، نه گؤزل)

آخئی! راحات اولدوم، آخئش! راحاتلاندیم، به به! کئف ائله دیم، نه دئمیشیم! ساغ اول، هابئله! بونا دئیرلر فوتبال، آی جان! گول ووردوق، هوررا! قبول اولدوم، هئی! استرالیانی آپاردیق، آهان! بونا دئیرلر درس اوخوما، جان! گئدیریک مسافیره ته.

نه گؤزل فصلی دیر بو دادلی باهار   یول وئرین ساووشوم سرخوشام یئنه/ حسین رزمی

 

  • ادات تأسف(آخ، وای، وای دده، ددم وای، نه نه م وای، اوف، هئی، بئناوا، بئچارا، ایشتاقلی وار، حاییف، حئییف)

دوغرودان حاییف اولسون، حئییف اولسون، آخ! نه پیس، وای! گئتدی، آخ! یادیمدان چیخدی، وای! اوچدو، وای دده! سیندی، ددم وای! یازیق اولدوم، اوف! حئییف اولدو، ننه م وای! ائویم ییخیلدی، هئی! نامرد دونیادیر، بئناوا! چوخ یاخشی آدام ایدی، بئچارا! خوش گون گؤرمه دی، ایشتاقلی وار! آخی نه یه؟

هئی! منیم یازیق کؤنلوم، پارایا دالدالانیب سن اومان سئوگی، سن یالقیز قالاجاقسان/ جلیل درهمجانی

بیرین آتشلره گؤردوم کی یاندی، بیری اؤز گؤردوگون داهادی داندی، بیری حقیقتی دوشوندو قاندی، حاییف قانانلارین آز اولدو سایی، او دور کی یانیرام آی میرزه دایی/ کاغیذکنانلی محمد

 

  • ادات تأکید (آرتیق، باری، داهی، داها، دا، دای، لاپ)

آرتیق دئگیلن، باری منه بیر باخ، داهی نه ایستیرسن؟ داها نه سؤزون وار؟ دا من بورا گلمم، لاپ آشاغیداکی کیتابی وئر.

دای الیمی یئردن گؤیدن اوزموشم، سنسیزلیگیم سازا دولدو گلمه دین / فیض اله بختیاری

 

  • ادات تصدیق (هه، بلی، یوخ، خئیر)

هه! من دئمیشم، بلی! من دئمیشم، یوخ! من دئمه میشم، خئیر! من دئمه میشم

 

  • ادات دقت(ائله، ایندی، ایندیجه)

ائله بوجور دئ، ایندی گل، ایندیجه دئگیلن.

کؤکله سازی، دیزین اوسته آل اینـدی/ ماهنیلاری دیلدن دیله سال ایندی/ آشیق قوربان، ساری گلین چال ایندی / عرشه قالخسین صلحین سسی نغمه سی / شهنازصالحی (باهار)

 

  • ادات ندا(آی، ای، اوی، های، هوی، آهای)

آی! پس سنینن دییرم؟ اوی! هارا گئدیرسن؟ هوی! شوشه می سیندیردین؟ آهای! اورا گئتمه.

داغلارین باشینی بولودلار یاریر ـ سنه قوربان اولسون اوره گیم جانیم ـ ایگید بابکلرین قالالار سالیر ـ یئنیلمز قالاسی آذربایجانیم/ سعید صفاری(قافلان)

 

  • ادات استمداد(آی، های، وای، آی آمان، هارای، آللاه، آی آللاه، آللاه ظولوم، کؤمک)

آی! اؤلدوم، وای! الیم سیندی، آی آمان! بونون الیندن، آی آللاه من نئجه ائیله ییم؟ آللاه ظولوم! قونشولار دادیما چاتین، کؤمک! منیم قیچیم سینیب.

اؤلکه اؤلکه هارایلاندیم      قاراچیلار هاراییندا /  ابراهیم احمدی

وئریب ائللر بیر های منه/ هر مزه دن بیر پای منه/اودلو قلیان بیر چای منه/قونچالارین دوداغیندا/آقایی

 

  • در گویش میانه، نشانة مصدری دو پسوند«مک ـ ماق» است که «مک» به افعالی با صدای خفیف و «ماق» به افعالی با صدای ثقیل می چسبد مانند: گئتمک و آلماق. این قاعده منطبق بر ترکی نوشتاری است اما در گویش زنجانی از یک مصدرسازِ «ماق» استفاده می شود و می گویند: گئتماق، آلماق.

 

  • در گویش میانه، قانون هماهنگی آوائی وجود دارد. یعنی اصوات در یک کلمه، همنوع و همجنس هستند. مانند: گیردیک، قویدوق، آلدیق، یئدیک، اوچدوق. ولی در گویش تبریزتنها از یک پسوند «وق» استفاده می شود. همین کلمات فوق در گویش تبریز چنین ادا می شود: گیردوخ، قویدوخ، آلدوخ، یئدوخ، اوچدوخ.

 

  • پسوندهای چهارگانه مانند: «چی ـ چی ـ چو ـ چو» در گویش میانه، غالباً دوتائی است. مثلاً بجای آنکه «سوتچو» بگویند، می گویند: «سوتچی». البته یادآوری می شود که پسوندهای چهارگانه در ادبیات قدیم وجود نداشته است و بعدها بخاطر قوانین موزیکال ترکی به آن افزوده شده است و کم کم در محاورة عمومی هم جای خود را پیدا می کند. در گویش میانه داریم: دمیرچی ـ باغچی ـ یولچی ـ گولچی. اما باید بگوئیم: دمیرچی ـ باغچی ـ یولچو ـ گولچو.

 

  • در گویش میانه مانند زبان کتابت، در هر کلمه ای یکی از حروف «ق ـ غ ـ خ» بیآید، آن کلمه ثقیل شده و تمام صداهای آن ثقیل می آید. مانند: قایناماق، قایتارماق، قاییتماق، خالق، آغلاماق. در حالی که در گویشهای دیگر غالباً بصورت (قینه مک، قیترمک...) و یا بصورت (قئنه مک، قئترمک...) کاربرد دارد.

 

  • درصد بصورت نسبتی از صد، و عدد کسری بصورت نسبت بیان می شود. مانند: یوزه اللی(پنجاه درصد)، یوزه بیر(یک درصد)، اوچه بیر(یک سوم)، بیره بیر (یک از یک)، اونا اوچ (سه دهم)

 

  • علامت جمع «سیز» بصورت «سوز» و «وز» ادا می شود که صحیح نیست. مانند: سوز دئدوز(سیز دئدیز)، گئدیسوز؟(گئدیسیز)، آلدوز(آلدیز)، آلدون(آلدین)

 

  • در این گویش مانند گویشهای دیگر آذربایجان، بعضی حروف جای خود را به اصوات بی قاعده و بی ضابطه داده اند که برای شنونده خوشایند نیست. مانند: گؤوول(گؤیول)، توووق(تویوق)، گئییدک (گل گئدک)، کؤول(کؤهول)، قووق(قویوق)، اووما(اوغما).

 

  • اشکالاتی در صرف و نحو میانه وجود دارد که در مقایسه با زبان نوشتاری محرز می شود. البته بعضی از آنها سابقة نوشتاری دارد و این اشتباه بخاطر اصالت گویش میانه است اما بعضی نیز ناشی از خطا است. اختلاف گویش میانه با زبان نوشتاری را با علامت ستاره مشخص کرده ایم.

 

منبع: کتاب میانه (دانلود) تألیف محمدصادق نائبی

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۰۴/۵/۶ ۰۳:۳۳

الان که این را مینویسم گوشت ۶۰۰-۷۰۰هزار تومن و پراید ۳۰۰-۴۰۰میلیون شده. پس نگهبانی از زبان و فرهنگمون ربطی به تورم و وضعیت اقتصادی نداره.

۰۳/۱۲/۱۰ ۱۸:۱۷

چرا وقتی صحبت از ترکی می شود همه برافروخته و بهم ریخته می شوند؟ مگر صحبت از افتخار و تفاخر است؟ همانطور که حق داریم زبان فارسی را بشناسیم، حق داریم زبان ترکی و گویش های آن را بشناسیم. تفکر نژادپرستی و یکسانسازی نژادی و زبانی بسیار مذموم است.

۰۳/۱۲/۱۰ ۱۱:۱۶

بادرود دین وزبان وتاریخ بلند هیچ کس وقومی.. مایه مباحات وافتخار اونسیت!هیچ تبلیغ وتعریف مبین ودلیل بر برتری وخوب بودن فلان قوم ویادین نیست. چه ظلمهاوشرارتها وکشتارهاصرف اینکه ما فلان قومیم ودین ما فلانه توسط این حیوان انسان نام شکل گرفته وهنوز م میگیرد.همه ی حیوانات دراصالت خودمانده اند الا این مودجوددوپایعنی انسان .حتی درنده ترین آنها (حیوانات)ترسی نداشته ودرحق آدمها شرارتی وظلمی راروانداشته اند.تنها حیوانی که(باصطلاح انسان) که دراصل خودنمانده وطغیان کرده برای تجاوز وکشتاروخونریزی ...به عناوین متفاوت. یک جمله ازابراهم لیکلن شانزهمین رییس جمهورآمریکاعرض کنم خدمت دوستان : من انسانم با جان دل سعی میکنم برای همه آدمها با عقاید گوناگون خوب باشم خدمت کنم اگرنتونستم خوب باشم حداقل بدی هم نکنم . چنانکه خوبی نمودم ازشوق بال درآورم وپروازکنم واگر بدی کردم عذاب وجدانم مرا بدار بکشدونابودم کنداین است دین من!این تعریف از آمریکاییها نیست درهمه جوامع بشری خوب بد هست اونهام نیز بنوبه خود کم ظلم نکرده اند... این شخص که شدیدا ضد ومخالف برده داری بود توسط برده دار هاترورشد .با احترام وادب به تمام همنوعان ./. امیر

۰۱/۲/۱۰ ۱۵:۵۹

من از اهل روستای تجرق میانه هستم .مادربزر گ وپدر بزرگ من به زبان تاتی صحبت میکرردند ولی ما بلد نیستیم .فقط کلماتی را صحبت می کنیم برای مثال ضربل المثل آدم دو رو را میگوییم( تخته شور مرده شور )-(فقیر =بیچیز) -(قاشق =چمچه)-(بشقاب = نیمچه) _(دیگ سه نوع است .(دیگ،تیان،پاتیل)-(دسشویی =زا خود)-(حمام=چاله سر)-(کفش =چوست)-(جوی آب= گند نو)-(حوض آب =نو)-(ناودان=شیر نودان)-(خیس شودن=لچ آب) -(عصا=چوب لنگ)_(لحاف تشک= فرمشین)-(سقف=سرمیژه)-(کوچه=تنگه)-(لجن=تِر آب)-وقتی نیست باز برای شما مینوشتم.با سپاس

۰۱/۱/۲۳ ۰۸:۱۱

لطفاً یک شعر از یکی از آنها را بگید.

۰۱/۱/۲۲ ۲۲:۰۱

دیوان شعر به معنی متعارف امروزی مال فرهنگ عربه. ولی کتاب‌های شعر حماسی از قبل از اسلام هست مثل یادگار زریران یا کتب دینی زرتشتی به زبان فارسی میانه مثل دینکرد یا مینوی خرد هستن.

۹۸/۱/۴ ۱۷:۳۲

بندهشن نام یکی از کتابهای اواخر ساسانیان

۹۷/۱۲/۲۲ ۱۷:۵۸

با این استدلال و هوش و فراست, چشم نخوری؟ با این استدلال شما یک استان از خوزستان و فارس و اصفهان گرفته تا خراسان و گیلان و کردستان را نام ببر که نه تنها چند روستا بلکه چند شهر ترک نداشته باشد. پس تمام ایران, ترک بوده اند 😀

۹۷/۱۲/۲۲ ۱۷:۳۳

آذربایجان از قدیم آریایی و فارس بوده و وجود چند روستای تاتی در آذربایجان اینرا اثبات می کند.

۹۷/۱۲/۹ ۱۲:۴۵

این نکته را بگویم و به بحث خاتمه بخشیم این نوع بحث ها مجال زیادی می طلبد
چون بریزی بحر را درکوزه ای
چندگنجد قسمت یکروزه ای

غرب در زمینه معرفت شناسی ومسایل علوم انسانی اگرچه از مبانی ومبادی نسبتاصحیحی واردنشده در روش شناسی ومتدلوژی تجربه گرایی و ماده گرایی ( از این لفظ نرنجید چون خودشان رسما اذعان به این امر دارند ) را مبنا قرار دادند و ماورا طبیعت در اکثر بینش های فلسفی آنها جایگاهی ندارد (البته آنها چند نوع فلسفه دارند مکتب فلسفی یونان به آن اندازه ماده گرایانه نیست وحتی منطق مورد تدریس واهتمام وعمل حوزه های دینی وعلمی کشور ما متخذ از این منطق یونان است وقرابت زیادی در فلسفه با مکتب یونان داریم ) اما به نحو چشمگیر و فوق العاده ای در علوم انسانی و مباحث معرفتی کارکرده اند ودر صحنه عمل تئوریهای معرفتی خود را به اجرا گذاشته اند و در طول قرون وسالیان سعی در متکامل کردن آنها داشته اند افت وخیزهایی در این زمینه داشته ودارند چون تاکید فراوان برعقل گرایی وتجربه گرایی داشتند کمتر نظریه ای مانده که طراحی نکرده وبه مرحله اجرا نرسانده باشند همین مارکسسیسم ، لیبرالیسم و اومانیسم و پلورالیسم و فراوان چنین ایده های اجتماعی اقتصادی سیاسی روانشناسانه و معرفتی عمدتا محصول این قاره است که هرکدام از اینها نقاط ضعف وقوت اساسی دارند وبدیهی است این تئوریها را در چارچوب جهان بینی خود تولید واجرایی کرده اند مثلا همین پلورالیسم را در قالب جهان بینی خود عرضه داشته اند نمی توان تصور کرد این نظام فکری بدون توجه به مبانی وریشه های خود نظریه ای را تولید واجرایی کند و صدالبته منافع خود را درنظر نگیرد هرچند اهداف خاصی از شیوع این نوع نظریه ها در جهان دارند اما هنر علما و دانشمندان علوم انسانی ما این نیست که فقط فتوای تکفیر صادر کنند بلکه باید با این نوع مسایل صحیح برخورد کنند ریشه یابی کنند چرا در زمانهایی مارکسسیسم و لیبرالیسم وپلورالیسم در درون کشور خواهان پیدامی کند ما معتقدیم " الاسلام یعلوا ولایعلی علیه اسلام برتری ذاتی دارد و چیزی بر او برتر نیست" اما معارف اسلام بسان معادن است استخراج و فرآوری وعرضه وبسته بندی صحیح لازم دارد آنها مسایلی را مطرح کرده اند که در داخل نظام فکری ودینی ما با وجودآنکه بالقوه در منابع دینی ما وجود دارد اما بدانها کم توجهیم ومتاسفانه اجتهاد پویا وکارآمد وجامع راشاهد نیستیم که بتواند در برابر عرضه مدون و بسته بندی شیک محصولات فرهنگی عرض اندام کند و افکار داخلی را باندازه کافی اقناع کند و مبنای رشدو توسعه مادی ومعنوی قرار گیرد ودر سطح جهانی هم در عرصه فرهنگی بروش مناسب در برابر افکار متضاد ومخالف جوابگو باشد روش درست این است که این همه تجربیات صحیح یا ناصحیح غرب را مورد مداقه قرار دهیم واز آن درس بیاموزیم و با آن برخورد صرفا سلبی نکنیم نه چنان که واله وشیفته هم شویم آنها هم در برخورد با مسایل فرهنگی ما چنین می کنند برخورد سخت وامنیتی با چنین مقولاتی فایده ای ندارد متاسفانه در طول سالیان در این عرصه ها کم کاری صورت پذیرفته و تا حدودی بحران هویت را شاهدیم
همین پلورالیسم مباحثی را مطرح می کند و نقاط ضعف عملکرد دینی ما را گوشزد می کند وغالبا از این طریق برای خود جذابیت بوجود می آورد که اگر بدانها توجه کافی کنیم در غنای فرهنگی خود و رفع عیوب عملکردی و بالا بردن کارایی نظام فکری واجتماعی وسیاسی ما بسیار مفید فایده خواهد بود
ان شالله شاهد چنین روزی باشیم

۹۷/۱۲/۹ ۰۸:۲۵

البته اینرا بگویم همه افراد مثل هم نیستند مثل روحانی معروف در قم که با کارگری و عرق ریختن یکی از بزرگترین کتابخانه ها در جهان ساخت . اینجاست که افراد با ایمان اندیشه خود معلوم میشوند.
فردی که برای جلوگیری از خروج کتب نفیس به خارج با کارگری خود در طول عمر خود انهارا خرید تا در کشور حفظ کرد.

۹۷/۱۲/۹ ۰۸:۲۰

سفسطه گفتم چون شما ماده گرایی انگ زدید ، اتفاقا برعکس نظر شما بنظر من و همفکران اخلاقیات و انسانیت و معنویات ضعیف تر شده ، چون اسیر یک منافع عده ای خاص شده که لزوما علاقه ای هم به دین ندارند اما چون راه ارتقا قدرتشان دین هست استفاده میکنند
ما که از گنبد های طلا وقران طلا و کشتی طلایی و کاخ سازی صحبت نمیکنیم در بطن فرو برویم علاقه به مادیات در این نوع تفکر بیشتر است . حتی اینجا شما امامان هم الگو نمیگیرید در زمان امامان کدام طلا بازی ها و کاخ سازی مذهبی بود؟ اصلا طلا چه بدرد امام میخورد ، من امام علی مثال میزنم فردیکه در زندگی خود حتی حاضر نشد طلا به برادرش بدهد چون ایمان به عقیده اش داشت و اتش اخرت نمیخواست بعد خود بارگاه طلا چه میخواهد؟؟ این طلا ها و موقوفات واقعا چه کسانی اما بنام دین استفاده و مصرف میکنند؟ که از این وضع خوششان می آید .درآمد دارند.
این سنت هندوان و برهمایی معابد طلایی چگونه امد؟
.وقتی دین تجارت شد ایمان و اخرت هم فروختنی میشود انوقت میبینیم که ثروت باعث حتی ،نشانه ایمان !!! بهشت رفتن در این تفکر میشود . اینکه قبر چند میلیاردی کنار امامزاده خریدن ، و ....
اینها خود ماده گرایی است . فرد با پول و ماده در این تفکر بهشت هم میخرد ، توجیه کاخ سازی ها مذهبی هم میشود . ایمان را هم در این نوع با پول میشود تقویت کرد

اینکه بگوییم یک اندیشه حق هست ، چرا باید از رقابت ان با دیگر اندیشه ها باید بترسیم ؟ جز انکه بدانیم ضعف هایی داریم .شاید هم ان روسای اندیشه ،به حق بودن و کارایی اندیشه خود شک دارند بهمین دلیل از عرصه رقابت فرار میکنند.
مثال میگویم اگر ان اندیشمند دینی ما اگر واقعا طالب ایمان معنویت هست برای اینکه فرزندش عاقبت به خیر کند بهشت بفرستند به سربازی مرزهای کشورمان بفرستد اما چرا همه به آمریکا و انگلیس میفرستند؟ چرا که خود ایمان به اندیشه خود هم ندارند ایمان به حرفهای خود هم ندارند چون عمل انها اشکار کننده نیت شان هست، اینجاست که نیت معلوم میشود انهم عمل هست . لیست به خانواده های شهید مرزبانی بکنید کدام مقام و مجتهد دایه دار معنویت، خود فرزندش فرستاده ؟
اینجا هست که عمل افراد نیت معلوم میکند .
من هم حرف شما قبول دارم ، نیت مهم هست چون اعمال نشانه نیت هاست واقعیات معلوم کرده

۹۷/۱۲/۸ ۱۶:۲۲

سخن از سفسطه آوردید کاش دقیق می گفتید کدام بند یا جمله سخنانم سفسطه است تا جواب می دادم اما شما را به کتاب" سروش و مغالطات " نوشته محمود نبویان ارجاع می دهم شما بسرعت به اصل موضوع اشاره کردید در واقع سروش مهم ترین ایده پرداز نظریه پلورالیسم وتکثرگرایی دینی در ایران یک مغالطه گر حرفه ای است بعضا آنچنان مغالطه هایش نخ نماست که افراد مبتدی مثل بنده هم متوجه می شوم ونیاز به سواد سطح بالا ندارد پلورالیسم یک طرح سیاسی است
ضمن اینکه بنده اعتقاد دارم نیت هرکس سرنوشت وحقیقت او را رقم می زند می توان دم از توحید زد و موحد نبود می توان دم از آزادی زد و مستبد بود می توان دم از ایمان زد وخدای ناکرده مومن حقیقی نبود و می توان دم از علم زد وجاهل بود
غفرالله لنا ولکم

۹۷/۱۲/۸ ۰۶:۱۷

بقول معروف بیشتر مردم در دین تابع علل هستند و کمتر تابع دلیل ، معلوم نیست شما اگر چین به دنیا می امدید اصول کنفیسوس حق میدانستید یا در اروپا مسیحیت . یا در هند گاو پرستی ، واقعا تفاوت هست . لذا این که شما میگویید سفسطه هست .

. بالاخره حق هم اگر هر چیز باشد حقیقت وجودی ان در برخورد با باطل آشکار میشود .
نمیتوان دور خود دیوار کشید ، یک اندیشه اگر ایمان به آن از روی عادت تبدیل شود و نه آگاهانه بمرور به انحطاط و نابودی کشیده میشود ،چون افراد ان اندیشه خود دلیل ایمان خود فراموش میکنند و اینجا انحطاط آغاز میشود
عامیانه سخن بگویم ایمانی جاهلانه که با پلو و خرافات و پول بدست بیاد با همان هم ازبین میرود همین افراد به خارج پناهنده میشوند به دین یهود هم در خواهد آمد تا از موقعیت ان استفاده کنند ، ایمان آگاهانه بهتر هست .

کماکه شریعتی هم میگفت من رقص دختران هندی بیشتر از نماز پدر ومادرم دوست دارم چون انها از عشق و ایمانشان میرقصند اما پدر ومادر از روی عادت،
من نکته ام همینه ایمان اگاهانه

۹۷/۱۲/۷ ۱۴:۵۴

اعتقادبه پلورالیسم دینی از نحوه بیانتان واشاراتتان مشهود است پلورالیسم تفکری برخاسته از نسبی گرایی و ماتریالیسم ( ماده گرایی ) غربی است و روش مخصوص بهرخود را در تحلیل مسایل دینی و معرفتی و خوانش متون مقدس ادیان دارد و می خواهد با متدلوژی و روش شناسی بر مبنای مشاهدات تجربی و عینی و قابل لمس امور قدسی ومتافیزیک وماورا الطبیعه را تحلیل کند وهرآنچه را در این قالبهای تعیین شده خود نتواند بگنجاند رد می کند اساسا در این نوع تحلیل نیازی به صفای باطن وتقوا و از این حرفها موضوعیت ندارد هرکس هرچه را اعتقاد پیدا کند همان حق است و ممکن است آنچه من بدان می رسم با آنچه شما بدان می رسید متفاوت باشد وهردو وهمه درست وحق است ! واین حق ها می تواند باندازه نفوس بشری باشد پس وجه مشترکی هم باقی نمی ماند تا مایه اتحادباشد بدیهی است با قبول چنین روش شناسی چنین نظراتی را شاهد خواهیم بود
کاش پلورالیسم یک نظر معرفتی صرف ویک روش شناسی بود اما شواهد نشان می دهد که پشتوانه سیاسی قوی آنرا حمایت می کند واهداف سیاسی خاصی از طرح و گسترش این نوع تفکر دارند وبمذاق عده ای خوش آمده این تفکر برخاسته از مبانی فلسفی خاصی است که ورود بدان وقبول این مبانی بدون داشتن پشتوانه علمی کافی موجب تزلزل اعتقادفرد می شود
البته کم کاری و بدسلیقگی برخی علمای دینی و عدم اولویت بندی صحیح مباحث دینی ازجمله ترجیح فروعات دینی بر اصول و عدم تمرکز بر مباحث معرفتی طی سالیان و از جمله عدم معرفی جاذبه های شناختی و عرفانی اسلام بطور صحیح و متاسفانه صدالبته متصف نبودن برخی علما به اندازه کافی به فضایل اخلاقی و برخی خطاها باعث شده پلورالیسم وبرخی نحله های فکری نه چندان صحیح با شیوه بیان شیرین واستفاده از این خلا ها فرصت عرض اندام بیابد
در اسلام برای درک حقیقت دین علاوه بر سواد لازم و مقدم تر از آن نیت پاک شرط فهم است
در فرازی از قرآن آمده
قرآن فرو فرستاده شده از خداوند است وجز پاکان آنرا درک نمی کنند تنزیل من رب العالمین لایمسه الاالمطهرون
و بی شما چنین گزاره های دینی هست که اینجا مجال نیست که دین وفهم آنرا منوط به فراهم شدن شرایط روحی وقلبی مناسب می کند وتنها با وسیله عقل در این وادی راه به جایی نمی بریم چون دین امری قدسی است و مربوط به ماوراطبیعت است و باید برای درک آن سنخیت روحی ایجاد شود وجز با این شرایط بنا به فرمایش قرآن نه تنها هدایتی حاصل نمی شود گمراهی و حیرت فرد هم بیشتر می شود البته این موضوع سفارش به تعطیل کردن عقل نیست اما مجموعه عوامل برای درک حقیقت دین لازم است که عقل هم جزو یکی از این عوامل است وصد البته این حقیقت در انحصار هیچ کس نیست و همه با فراهم کردن شرایط آن به نسبت تلاش ولیاقت می توانند کسب معرفت کنند
کردار متدینان از اصل دین جداست افراد نباید کردار متدینان دین را به حساب آن دین بگذارند بلکه با روش ومتدلوژی صحیح مورد قبول خود دین باید به سراغ فهم دین رفت

۹۷/۱۲/۷ ۱۱:۵۹

در مورد رشد علم هم توجه کنیم مامون از مادر ایرانی بود اما اسلام با رفع انحصار سواد نوشتن و خواندن موجب گسترش علم در ایران شد .
اما اسلام و ایران و ترکان باهم مبادله داشتند از هم مواردی امانت گرفته و قرض دادند باید ورای تعصب دید .
ما در هخامنشیان خط از سامی ها گرفتیم ، اما اعراب مخصوصا بنی عباس ، وزارتخانه ها و دیوان ها و حکومتداری عینا از ساسانیان الگو گرفتند لذا این امر دوسویه بوده دوطرفه بوده

۹۷/۱۲/۷ ۱۰:۳۶

البته بگویم بنظر بنده شیعه و اسلام بهتر از ادیان دیگر هستند اما ما مکانیسم نوزایی و ترمیم و اصلاح باید ایجاد کنیم خرافات بسیار به ان وارد شده و بعمد وارد میشود باید مقابله شود .مثال بگویم عده ای روحانیون شرافت قداست روحانیت لکه دار میکنند مثال روایات جعلی و ساختگی میاورند که تو گناه کن زنا کن دزدی اختلاس کن اما در محرم نذری بده گناهانت پاک میشود!!! یعنی ایا نظمی میماند ؟؟ ایا خدا را به مسخرگی نمیگیرند؟؟ همان اعتقاد کاتولیک ها و پاپ که بهشت پیش فروش میکردند .
شما فکر کن این نوع بدعت ها چه انحطاط اخلاقی و چه فروپاشی اجتماعی موجب میشود .
متاسفانه با این روحانی نمایان هم برخورد نمیشود ، بجای مکارم اخلاق فقط نشر خرافات میکنند و این خطر جدی برای کشورمان هست .جلوی این کسب و کار باید گرفت شاید کوتاه مدت منافع داشته باشد عده ای زیاد بسیج کرد اما بلند مدت مانند ساسانیان موجب فروپاشی اجتماعی ایران خواهد شد اگر امروز برخورد نشود فردا عواقب باید دید

عده ای مثل کسروی شیعه عامل بدبختی ایران میدانستند کسی مثل صادق هدایت اسلام عامل انحطاط ایران میدانستند ، مارکس بکل دین را افیون توده ها میگفت و عامل بدبختی بشر معرفی میکرد اما اگر توجه کنیم انوقت باید شوروی باید بهترین کشور میشد و بهترین مردم با اخلاقیات بوجود می امد اما همین کشور روسیه مردم به ریاکاری حد اعلا و انحطاط اخلاقی و دروغ و چاپلوسی وحشتناک تر مبتلا شدند .

ایران از ابتدا مخصوصا میان مناطق جنوبی ایران مذهبی بودند ، همین ساسانیان موسس ان موبد زرتشتی بود و شعارش هم مثل امام ره احیا دین بود بکل روحانیت انقلابی بودند در طول تاریخ ایران ، حتی نام شاه هم ریشه دینی میرساندن . حتی روحانیون زرتشتی شاه میکشتند عوض میکردند . در ما ایرانیان ملی گرایی از ابتدا ضعیف تر از مذهب بود و اگر اعتقاد ملی بوجود امد همه ان در گذشته ریشه مذهبی و دینی دارند مثلا اعیاد ما ایرانیان همه ریشه در مهر یا میتراییسم دارد ، نام حتی ماه ها مثل فروردین یک ریشه دینی دارد . حتی احترام به نان و گندم ریشه در قبل اسلام دارد ، اعتقاد آخر زمانی هم مثل سوشیانت در قبل اسلام میان زرتشت بوده و منتقل به ما شده . لذا باید درک کنیم . محیط و اب وهوا و میزان فقر و ثروت بی دخیل در این مورد نبوده

فکر کنیم چرا اسپانیا گرمسیر مذهبی هستند اما المان حاصلخیز مرکز ماتریالیسم و فرانسه حاصلخیز ثروتمند مرکز لیبرالیسم شد؟ همین حزب توده بیشتر اعضایش در ایران شمالی بودند در گیلان مازندران بودند ولی یزدی ها به مذهبی بودند معروف هستند مثل زرتشیان و شیعیان زرتشتی،

یعلت که حکومتهای دینی علاقه بهبود به اقتصاد جامعه و وضعیت رفاهی ندارند به این علت هست که در فقیر بودن افراد معتقد تر میمانند تا ثروتمند شدن ، لذا علاقه به بهبود اوضاع اقتصادی ندارند و همیشه دوست دارند مردم فقیر باشند و ثروت در انحصار انها باشد چرا که مردم به انها نیازمند شوند اینگونه کارمند برای استخدام شدن ادعای خواندن نماز شب هم خواهد کرد!!! مثال دیگرم وقتی اوضاع اقتصادی جنوب تهران با پروژه های عمرانی بهبود یافت میزان رای انها به اصلاحات افزایش یافت ، لذا اینها غیر مستقیم فهمیدند ثروتمند شدن و بهبود اوضاع جامعه به زیان انها میشود ، زیبا کلام هم اگر از رفسنجانی حمایت میکرد بهمین دلیل بود که با گسترش ثروت ، غیر مستقیم طبقه سیاسی مردمی اصلاحات گسترده میشود .
لذا محیط خود عامل مهمی در شکل گیری مذهب هست ما پیامبری در تاریخ نداریم در مناطق حاصلخیز امده باشند اکثریت در کویر و بیابان بودند و اکثریت شغل شبانی داشتند

۹۷/۱۲/۷ ۰۹:۳۷

قضیه اینه بعضی از سنت های اسلام که ما قبول داریم. مال زمان جاهلیت و موقعیت مکانی ان زمان بوده الان منسوخ شده هست ، مثال توی کشورهای دیگر ماه حرام کاربرد ندارد توی ایران زرتشتی پادشاهان بقدری مقتدر بودند که اجازه جنگ بین اقوام نمیدادند اما عربستان فاقد حکومت متمرکز و هرج و مرج بوده لذا جنگ متعدد بوده مجبور بودند ماه ها حرام کنند در مورد الله هم سخنان بازرگان ها مسیحی یهودی و ... هست که یکی از الهه های پرستش اعراب بوده ، حتی بت ها را انها خدا نمیدانستند بلکه وسیله ارتباط با خدایان میدانستند . اسناد زیادی امده حضرت محمد توسط پسرعمه خدیجه که مسیحی بوده و در کتاب جان بی ناس امده ، با عقاید یهودیت و مسیحیت اشنا شده و توحید ایمان می اورد لذا هرج و مرج اعراب که دیده تصمیم به ایجاد یک نظم و توحید میکند . مثلا توصیف فرشته در اسلام دقت کنید با عقاید زرتشتی ها یکی هست و یا پل صراط ما عینا در عقاید میتراییسم ایرانی داریم ،و مثلا مراسم قداس مسیحیان مثل نان و شراب در ایین میتراییسم بوده وقتی مطالعه دقیق میکنیم متوجه میشویم بسیار از ادیان سابق امانت گرفته شده ، اینجا تناقض هست اگر ادیان خورشید پرستی شرک بودند چگونه بعضی مبانی ان در اسلام و مسیحیت امده و مورد قبول بوده ؟ مگر انها مشرک نبودند ،اگر ان عقاید درست بدانیم پس باید بخشی عقاید انها صحیح بدانیم و این یک دوراهی هست پس میتراییسم صحیح بوده؟ .این منسوخ شدن بعضی از قوانین مخالف عقل این سخن من هم نیست گروهی معروف به 《معتزلی》 اینها عقل گرایی و اختیار ملاک خود قرار دادند که حتی سنت هایی که با عقل مخالفند باید رد شوند ، حتی تنی چند از حاکمان طرفدار ان بودند ، حتی دکتر سروش هم خود شیعه نو معتزلی میداند . و غربیان این نوع تفکر لیبرال مسلمان نامیدند. چون مبانی مشترک دارد من مثال میگویم شخص مهمتری به خیال خود اسلام خدمت میکند رفته ایه قران پیدا کرده که قانون جاذبه نیوتن اثبات کند !!! ایه ستون های اسمان دلیل بران اورده است . حالکه قران خود ادعا ندارد قوانین فیزیک و شیمی و سیاست ...... قصد معرفی دارد ، اما چون راوی قدیمی هست ، الان این قانون نیوتن اشتباه بودنش اثبات شده است ، حال بیاییم بگوییم این سخن استخراج شده از قرآن اشتباه است ، میگویند کفر ایجاد شده است!!، در حالیکه ما تصورات چند نفر مجتهد که انها هم از ابزار عقلی و حسی استفاده میکنند که امکان اشتباه در ان هست مقدس میشماریم. سخن مجتهد مقدس میشماریم. (...) تمدن ها را دین باعث قوام شده است حتی ویل دورانت هم اینرا تصدیق میکند چون نظام اخلاقی بوجود می اورد که باعث ایجاد یک جامعه منظبط میشود مثال وایکینگ ها بعد مسیحی شدن تمدن اسکاندیناوی بوجود اوردند و.... لذا باید توجه کرد که ادیان برای تمدن های نظمشان لازم بوده است

۹۷/۱۲/۶ ۲۰:۱۸

اصولا اینجا هستیم که بحث کنیم تا نقاط تاریک تاریخ وتمدنها کشف شود والا اگر بحث را زود بدون اینکه نتیجه بدهد تمام کنیم فلسفه اینجا بودنشان را بفرمایید

۹۷/۱۲/۶ ۱۹:۵۹

مثبت هم زیاد است از جمله داخل نظرات مطرح شده هم مثبت گفته اند هم منفی, اما من اینها را در پاسخ به ادعایی آوردیم که همه ما را متمدن و بافرهنگ میدانند. خواستم بگویم چنین نیست و رد کنندگان این ادعا محدود به کشور خاص یا زمانی خاص نیستند از 2500 سال پیش تا الان از فرانسه گرفته تا آلمان و یونان این موضوع را رد کرده اند.

۹۷/۱۲/۶ ۱۸:۳۹

این بحث کی تمام خواهدشد؟
این یکی روهم من نوشتم شدصدویک تا

۹۷/۱۲/۶ ۱۸:۲۳

هم دیدگاه مثبت هست هم منفی
چرا فقط منفیهارو نوشتی

۹۷/۱۲/۶ ۱۸:۱۳

آقای نایبی بنده شجاعت شما را در بیان نقاط منفی ایرانیان می ستایم ! ایران یعنی ترک وکرد و بلوچ و لر و.. اگر فقط نقاط مثبت افراد را به او یاد آور شویم مغرور می شوند روایت است می فرماید بهترین برادران تو کسی است که عیبت را به تو گوشزد کنند از بس گفته اند هنر نزد ایرانیان است وبس این نوع عبارتها باعث شده به عیوبمان کمتر توجه کنیم ونیاز نبینیم در صدد رفع آنها برآییم اگر ما تمدن یک میلیون ساله هم داشته باشیم هرچند قابل افتخار است اما مهم نتیجه این تمدن است که این تمدن مارا به کجا رسانده بنا به اذعان علمای توسعه زیربنای توسعه فرهنگ است چرا ما در کشور خود با اینکه از ثروتمند ترین کشورها هستیم باز در بسیاری عرصه ها عقب مانده ایم شاید برخی آنرا به توطیه خارجی نسبت دهند نه آن مواردی هم که توسعه به عوامل داخلی ربط دارد در آنها هم همچنان می لنگیم این مواردی که برشمردید از اخلاق ایرانیان از زبان مورخین متاسفانه هنوز هم مبتلابه هستیم رشد حتی مادی وتکنولوژیکی یک ملت بیشتر از آنکه به عوامل فناوری متکی باشد ارتباط زیادی به خلقیات یک ملت دارد و این امر اغراق نیست علمای توسعه ای بیشتر از آنکه به فناوری و علم تاکید کنند به خلقیات یک ملت در رشد وتوسعه آنها تاکید دارند اخلاق خوب ونیات خوب باعث می شود یک ملت با هم همکاری کنند و سرنوشت واحدی را پیش روی همدیگر ببینند واز کشمکش بیهوده و ویرانگر دست بردارند فرهنگ تعامل رابیاموزند اختلاف فراوان باعث ازدست دادن فرصتهای تاریخی زیادی در سالهای قبل شده و اعتبار بین المللی کشور را پایین آورده هرچند ما با راس قدرت جهانی درگیریم اما اینها دلیل کاستیها و عقب ماندگیهایمان نمی شود منشا این اختلافات هم عمدتا خودخواهیهای کودکانه بوده است برخی اخلاقیات ناپسند عدم نیاز به تعامل و همکاری
بی دلیل نیست پیامبر اکرم می فرماید
جز این نیست که برای اتمام و اکمال فضایل اخلاقی برانگیخته شدم

۹۷/۱۲/۶ ۱۶:۳۴

این نکته هم اضافه کنم ادیان و فرقه های زیادی قبل زرتشت در ایران بوده اند حالا زیاد مشخص نیست چه اندازی شیوع داشتند و با چه چیزهایی اختلاط داشتند و چه عواملی باعث این کار بوده آیا اینان را بطور رسمی می توان شرک آلوده دانست یا نه بحثی مطول است اما آنچه قابل اثبات است اصل دین زرتشت که سالیانی طولانی دین رسمی ایرانیان باستان بوده مورد قبول اسلام است و تربیت و اعتقادات ایرانیان باستان در طول قرونی طولانی بر اساس دینی الهی بوده است این نکته مایه مباهات است که به آن معنا بت پرست و شرک آلوده نبوده اند هرچند بر اساس گذشت زمان انحرافاتی هم زرتش داشته اما همین گروندگان به زرتشت را شارع مقدس حقوقشان را محترم شمرده واجبار به تغییر آیین وروش نکرده

۹۷/۱۲/۶ ۱۶:۱۹

سخنت سربیان گفت کمر سرمیان
تا تو را زین دو اشارت به کدامین باشد

اسلام و قرآن واژگانی را استخدام کرده تا مطالب توحیدی را انتقال دهد یک میلیون نفر ممکن است نامشان علی باشد اما امام علی یک نفر است
اگر ادبیات خوانده باشید اصطلاحی هست بنام استخدام واژگانی مثلا حافظ در دیوانش با کلمه رند را چنین کرد به این واژه بار تقدس مترتب کرد کلمات در دوره هایی بار معنایی خود را عوض می کنند مهم معنایی است که عموما از آن کلمه در نزد همگان استنباط می شود آیا شواهد تاریخی دارید که الله بت بنی هاشم باشد وپیامبر این همه تلاشش برای اعتلای بت بنی هاشم باشد ! حال این بت کجاست وچه موقع دیده شده این بت مورد عبادت پیامبر وپیروانش بوده باشد الان آیا از کلمه الله معنای بت فهمیده می شود ؟ قوانینی قبل اسلام بوده مثل ماههای حرام که نسخ نشد آیا حرمت جدال وجنگ در ماههای بد بود ؟ شارع دید قانون خوبی است ابقا کرد اسلام کارهای خوب را ابقا کرد و کارهای زشت را باطل
کرد
فلسفه مگر چیست مسیحیت چیست امام صادق اصطلاحات رایج آنها را رعایت کرده وبا زبان خودشان وزبان رایج فلسفه جواب داده والا عقل کل یا عقل اول که خداوند باشد اینان برگزیده اویند مسیحیت هم از سوی همان عقل اول ( خداوند) است فلسفه یکسری استدلالاتی است که هر نحله فکری به روشی مخصوص دارد فلسفه مارکسسیسم فلسفه ملاصدرا فلسفه اشراق فلسفه یونان و... در فلسفه هم تاحدودی اشتراکاتی مابین اینها هست و زبان مشترکی هم بین این نحله ها رایج است که امام صادق ( ع ) با زبان خودشان خواسته جواب دهد والا ائمه طبق علم لدنی به بالاتر از اینها احاطه علمی وفکری وروحی دارند واز استفاده از این علم مستغنی هستند
بالاخره از زمان حضرت آدم انواع اعتقادات خوب وبد مشروع ونامشروع از جمله میتراییسم رایج گشته
بشر است واختیار دارد اگر به سابقه باشد سابقه دین توحیدی آدم ابوالبشر از همه بیشتر است بحث اعتقادی درگرو باور قلبی افراد است هرچند تعقل هم ملاک است اما تعقل زمانی کارگر می افتد که با نیت پاک ورود کنیم
تانگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
بویژه در مسایل اعتقادی اما اگر منظکر بحث علمی و... باشد این رشته سر دراز دارد واینکه چه شد زرتشت دین رسمی ایرانیان شد و شیعه دین رسمی صفویان و اینکه مشروعیتشان را از این قِبَل به دست آورده باشند وبدون رسمیت یافتنشان مشروعیتی ذاتی نداشته باشند موضوعی است که یکسر آن دوباره به اعتقاد قلبی برمی گردد ویکسر آن بحث علمی می طلبد اگر صد میلیون نفر عهد کنند که بپذیرند آفتاب در شب هم روشنگری می کند یا اصلا این موضوع رانپذیرند توفیری در اصل ماجرا نمی کند حتی اگر یک نفر مسلمان باشد وصد هزار باورمند به دین میترا مهم مبانی مشروع یک دین است که باید افراد نیت پاک وتعقل خود را بکار برند وحقیقت رابیابند و نمی توان با توسل به این نکته که در دوره ای یک حکومت با هرنیت خوب وبد یک دینی را رسمی اعلام کرد مبانی مشروعیت ذاتی آن دین را مورد خدشه قرار داد شاید وباحتمال خیلی زیاد این حاکمیتها مجبور بودند در این کار هرچند با نیات سیاسی صرف هم اینکار را کرده باشند باز به نفع جبهه حق بوده سیاست امری جداناپذیر از دیانت است ودر هر حال مشروعیت ذاتی یک دین توحیدی با قلت وکثرت گروندگان به آن تایید نمی شود هرچند کثرت گروندگان بدان امری مطلوب است

۹۷/۱۲/۶ ۱۱:۵۹

من به زرتشت کاری ندارم و کما که ایرانیان حتی رستم قبل ان مهر پرست یا میترایسم بودند .
اما ایران اقتضایش نیاز به یک مذهب داشته ،تحقیق کنید چه شد شاه اسماعیل به این نتیجه رسید مثل هنری ۸ شاه انگلیس باید مذهب ایران عوض کرد تا استقلال کشور بدست اورد؟

حال بدلیلی نمیتوان گفت اسلام هم حتی بعضی مواردش ادامه همان اعراب جاهلی هست مطالعه کنید الله یکی از بت های اعراب بوده است اما خدای قبیله بنی هاشم بوده است اما ما فکر میکنیم مثلا انها دعوا داشتند مشکل انها این بود که نمیپذیرفتند خدای بنی هاشم بپذیرند همینطور قوانین ماه های حرام قصاص و حتی حج از اعراب جاهلی منتقل شده .

گفتار امام صادق ببینید از فلسفه مسیحیت بسیار امانت گرفته

۹۷/۱۲/۶ ۰۸:۵۱

برفرض هم که اینجا بعدا ترکی شده آیا حق نداریم حتی در مورد صحبت کنیم؟ آخه آدم اینقدر شوونیست و تنگ نظر باشه و با این تعصبات زبانی, دیگری رو اسمشو بذاره متعصب؟

۹۷/۱۲/۵ ۲۳:۱۷

این ادعاها را ما میکنیم نه دیگران. اتفاقا دیروز کتاب تواریخ هرودوت را میخواندم. میدانید که ایشان ملقب به پدر تاریخ است. این مورخ پیش از میلاد درباره ایرانیان می گوید: ایرانیان خودشان را برترین های دنیا میدانند. دورترین مردمان را احمقترین مردم, و نزدیکترین مردمان را دشمنترین مردم می دانند.

گزنوفون همدوره هرودوت نیز چنین چیزی میگوید. نقل قولهای زیر را از لینک آقای بیضایی (

 https://vom.ir/beyzaei-mohammad20/posts/82937 

) در همین سایت میآورم:

 

1- گزنفون ( شاگرد معروف سقراط)

روح ورزشکاری و سلحشوری در آنها به کلی مرده و به تن پروری و پُرخوری خو کرده اند.عده ای بی شمار گلدان و جام های گرانبها دارند و از داشتن آن به خود می بالند.اما اینکه تمام این تجملات با وسایل شرم آور تحصیل می شود باعث شرمساری آنان نیست .بر خلاف گذشته ، بی عدالتی و حُب منافع در نزد آنان ترقی کرده است .

2. آمی ین مارسلین ( مورّخ معروف رومی قرن چهارم میلادی) :

ایرانیان بسیار پرگو و خودستا هستند،چه در موقع کامکاری و چه در اوقات مصیبت.همیشه لفظ تهدید بر لب دارند .مکّار و متکبّر و بیرحم اند. نسبت به غلامان و زیردستان و مردم خرده پا به استبداد رفتار می کنند.

3- گرنت واتسون ( مولف کتاب تاریخ ایران و دوره قاجاریه):

ایرانیان ، با هم ردیف و هم شان خویش مهربان و مودب اند ، ولی در مقابل برتر از خود خاضع و متواضع و نسبت به زیردستان زورگو و متکبرند.

 

4- جیمس موریه ( نویسنده انگلیسی کتاب سیاحت ایران و ارمنستان و آسیای صغیر) در مورد خلقیات ایران زمان فتحعلی شاه قاجار مینویسد:

ایرانیان تا دلت بخواهد حاضرند به تو قول و وعده بدهند .عیب دیگری هم که دارند دروغ گویی است که از حد تصور خارج است .

 

5- شاردن ( سیّاح مشهور فرانسوی عهد صفویه) :

ایرانیان بسیار مخفی کار و متقلّب و بزرگترین متملقین عالم هستند .به غایت دروغ گو هستند و کارشان همه پرگویی و قسم و آیه است و برای اندک نفعی حاضرند به دروغ شهادت بدهند.در معاملات دوستی نمی فهمند ...

 

6-الکسی سولتیکوف ( شاهزاده روسی که در حدود صد و پنجاه سال پیش به ایران مسافرت کرده) :

درستی صفتی است که در ایران وجود ندارد .دروغ به طوری در عادت و رسوم مردم ایران ریشه دوانیده که اگر احیانا یک نفر از آنها رفتاری به درستی نماید چنان است که گویی مشکل ترین کار دنیا را انجام داده است .

7-گوبینو ( دیپلمات مشهور فرانسوی مولف کتاب سه سال در ایران ) :

ارباب ، مواجب گماشته خود را نمیدهد و نوکرها تا بتوانند ارباب خود را سرکیسه می کنند.در تمام مدارج و طبقات این ملت جز حقه بازی و کلاه برداری علاج ناپذیر چیز دیگری دیده نمیشود.

 

8- سرجان مکدونال انگلیسی:

ایرانیان مردمانی مهمان نواز ونسبت به بیگانگان مهربان هستند ولکن در عوض فاقد بسیاری از صفات پسندیده اند چنانکه در تمام فنون مکر و دو رویی و ریاکاری ماهرند.

 

9- جیمیس موریه (مولف کتاب مشهور سرگذشت حاجی بابای اصفهانی ):

دروغ ناخوشی ملی و عیب فطری ایشان است و قسم شاهد بزرگ این معنی .قسم های ایشان را ببینید:به جان تو ، به مرگ اولادم ، به روح پدر و مادرم ، به سلام و علیک ، به پیغمبر ، به قرآن ، به چهارده معصوم و ...خلاصه آنکه همه را مایه می گذارند تا دروغ خود را به کرسی بنشانند ، این دروغ ها را باور نکنید.

 

10- استلین میشو ( از اساتید دانشگاه ژنو مولف کتاب نامه های مشرق زمین):

آنچه ما را در مورد ایرانیان به وحشت می اندازد این است که ما هرگز وقتی با یک نفر ایرانی سر و کار پیدا می کنیم نمی توانیم بفهمیم که درستی عقیده او از چه قرار است حتی اگر بیست سال هم با او معاشر و محشور باشیم ضمیر او بر ما مجهول خواهد ماند.

 

 

 

۹۷/۱۲/۵ ۲۲:۵۵

آقای نایبی تمام دنیا تمدن کهن ایرانی و مردم بافرهنگ آن را قبول و اعتراف دارند نمی دانم چرا شما چنان با مغلطه و استدلال اثبات می کنید که چنین نبوده؟ حتی رییس جمهورهای آمریکا و همین چند روز پیش نخست وزیر اسراییل اعتراف می کرد که مردم ایران دارای فرهنگی کهن و اصیل هستند.

۹۷/۱۲/۵ ۱۴:۲۹

تاحدودی با شما هم عقیده ام و عرض کردم از مجموعه روش های مختلف باید به تمدن یک قوم نگریست و قضاوت کرد و بقول شما چشم بیرونی و روایتگر خارجی را هم عنوان کردم یکی از منابع می تواند باشد داده های اولیه و اطلاعات بلامنازع و یافته های باستانشناسی هم از جمله نقاط قابل اتکا هستند البته اگر روایتگر درونی یک تاریخ از روی حب بزرگنمایی می کند نباید از نظر دور داشت که روایتگر خارجی هم لزوما عادلانه قضاوت نخواهد کرد وممکن است دچار بغض هم باشد هرچند بدبینی افراطی هم خوب نیست بهرحال مسلماتی وجود دارد که قابل انکار نیست اما تحلیل ها می تواند متفاوت باشد اگر به گذشته خود واقع بینانه بنگریم می توانیم آینده بهتری برای خود ترسیم کنیم بله نباید دچار خودشیفتگی افراطی شویم موفق باشید

۹۷/۱۲/۵ ۰۹:۴۴

طبق همین جمله صحیح و زیبا که تاریخ را فاتحان مینویسند, باید تاریخ سیاسی(تاریخ حاکمان) را از نگاه بیرون و قضاوت و تحلیل خارجی تماشا کرد.

در مورد تاریخ مردمی نیز کدام بقال است که بگوید ماستم ترش است؟ هر مردمی خود را برتر و سرتر میداند به ویژه ایرانیان متوهم که ادعا دارند هنر نزد ایرانیان است و بس. باورشان شده که سخن سعدی در سر در سازمان ملل نصب شده. ادعا دارند تمام عمل جراحی های مغز دنیا آخرش به دکتر سمیعی می رسد. می گویند ناسا را یک دانشمند ایرانی می چرخاند و اگر فلان کس نباشد تمام گوگل بسته می شود.

با چنین نگاه متعصبانه و متوهمانه ای چاره ای نیست جز آنکه از چشم بیرونی, خود را ببینیم.

۹۷/۱۲/۴ ۲۲:۰۵

این نوع متن نشان می دهد هرکس دوست دارد تاریخ را به دلخواه خود ببیند نه آنچنانچه هست مثلی هست می گوید تاریخ را فاتحان می نویسند البته هر زمان یک عده فاتح بودند
یکی میخواهد ایران باستان و شاهنشاهی را برتر وبهتر از همه ببیند یکی می خواهد ایران باستان را بکوبد وظالمانه می خواند آنرا آندیگری تمدن فارس را به هیچ می انگارد فلذا اگر با پیشداوری سراغ مسایل برویم نمیتوانیم به حقیقت مطلب برسیم بهترین روش آن است که داده های اطلاعاتی مختلف از منابع مختلف در مورد ایران باستان را جمع کنیم ذهن خود را در اختیار یک مورخ خاص قرار ندهیم یک مورخ غربی نمی تواند صد درصد بی طرف باشد جلال آل احمد معتقد بود نباید ما خودمان را از دریچه نگاه غرب ومستشرقین بنگریم بله می توانیم منابع آنها را بعنوان یک منبع درنظر بگیریم مهم داده ها واطلاعات اولیه و بلامنازع در مورد یک تمدن است باید بدان دست یافت ودرکنار دیگر تحلیلات تاریخی با قوه عقلانی خود وبدون پیشداوری به اصل ماجرا نزدیک شد ایران باستان هم نقاط ضعف وقوتی دارد که باید درکنارهم آنها را دید اینکه ایران هیچ نداشته باقراین تاریخی و یافته های باستان شناسی همخوانی ندارد ایران چاپارخانه داشت که همین پست امروزی می شود دیوانسالاری قوی داشت ارتش دایمی داشت سیستم شهرسازی ومهندسی خوبی داشت و... درکنار اینها استبداد هم داشت سیستم طبقاتی هم داشت همه چیز گل وبلبل نبود دیگر تمدنها هم دست خالی نبودند وچه بسا از لحاظ قدمت و فرهنگ در جهاتی از ایران برتر بودند ما گل سرسبد دنیا نیستیم نقاط ضعف هم داریم نباید خود شیفته بود چنانچه دست خالی هم نبودیم درحد خود ایران هم قدرتی داشت نه باید تصور کرد ایران مرکز عالم بود نه اینکه از دایره هستی خارج باشد

۹۷/۱۲/۴ ۲۰:۵۹

بنده نیز زرتشتیان را گفتم دوگانه پرست بودند نه زرتشت را. مراجع زیادی ثنویت زرتشتیان را گفته اند چه داخلی و چه خارجی و نشان میدهد که ایرانیان برخلاف تصور, مدتی دوگانه پرست بودند.

۹۷/۱۲/۴ ۲۰:۵۰

با این نوع استنادات محکمی که به کتاب ویل دورانت می کنید ان شالله فرصتی بشود کتاب ویل دورانت رابخوانیم حقیقتش به مورخان زیاد اعتمادی ندارم ! چون بیشتر بنا به میل صاحبان قدرت می نویسند
استفاده می کنیم از نظراتتان اما در مورد زرتشت وتوحیدشان نکاتی را عرض می کنم
۱. زرتشت از دیدگاه اسلام
در آیه ۱۷ سوره حج آمده
مسلما کسانیکه ایمان آورده اند از یهود وصابئان و نصاری ومجوس و کسانیکه از مشرکان اند خداوند در میان آنان روز قیامت داوری می کند خداوند برهر چیز گواه است .
در این آیه مجوس همان زرتشت است که در ردیف ادیان توحیدی آورده شده و با مشرکان خلط نکرده

روایتی از وسایل الشیعه ج ۱۱ ص ۹۶ :
مشرکان مکه از پیامبر تقاضا کردند از آنها جزیه بگیرد و اجازه بت پرستی به آنها بدهد
پیامبر فرمود من جز از اهل کتاب جزیه نمی گیرم آنها در پاسخ نوشتند توچگونه چنین می گویی در حالیکه از مجوس منطقه هم جزیه گرفته ای پیامبر فرمود
ان المجوس کان لهم نبی فقتلوه و کتاب احرقوه
برای زرتشتیان پیامبری الهی بود اورا کشتند وکتابی بود آن را سوزاندند
۲. اصل دین زرتشت مورد قبول اسلام بوده وحال نیز چنین است اما گویا مثل دیگر ادیان الهی مانند مسیحیت ویهود دچار تحریف شده و انحرافاتی در آن وارد شده
۳. در مورد ثنویت در زرتشت هم اختلاف نظر زیاد است عمدتا این مورد را قرائتی صحیح نمی دانند و مشابه وجود شیطان در دین اسلام می دانند که با گذشت زمان غلظت بیشتری یافته و احتمالا تفسیرهای بعدی از دین زرتشت موجب ایجاد چنین مساله ای شده ودر بدترین حالت باید بگوییم تحریفی صورت پذیرفته چون اصل دیانت زرتشتی ازدیدگاه اسلام پذیرفته شده است

۹۷/۱۲/۴ ۲۰:۴۰

اون کتابها را چه کسی نوشته یه مثالی میزنم وقتی یه فیلم ترکیه‌ای ساخته میشود و اندکی بدگویی تاریخ‌آن کشور میشود همه مسولان کشور اعتراض میکنند که ببخشید تاریخ ما این نبوده ولی درایران فیلمهای تاریخی ساخته میشود که هویت تاریخی مارا زیرسوال میبرد یه زمانی مابرای معرفی هویت تاریخی خود جشن ۲۵۰۰ساله میگرفتیم و تمدنمان را به رخ دنیا میکشیدیم ولی برخیها که اصالت عرب و... داشتند اینها را بد دانستند و کلا خواستند که ما هویتمان را فراموش،کنیم حال چه کسی باید تاریخمان را زنده کند ما از اجانب انتطاری نداریم که در کتابهایشان از ما خوبی بنویسند این ما هستیم که باید سایر کتب را زیرسوال ببریم چه کسی و با چه علمی توانسته این تمدنهاکه انگشت شمارهم نیستند توانسته به وجود آورد

۹۷/۱۲/۴ ۱۹:۲۸

کاملا فرمایش هایتان مورد تایید است مگر در فرازی از بند 3 که ایرانیان همواره یکتاپرست بودند. اتفاقا چنین نیست و تا زمان اسلام و حتی تا سده های بعدی, زرتشتیان قائل به ثنویت بودند. اعتقاد داشتند خدای پاک (اهورا) نمیتواند بدی و شرارت تولید کند. لذا هرچه خوبی است محصول خدای خیر (اهورا مزدا) است و هرچه شر است, زاده خدای شر (اهریمن) است.

۹۷/۱۲/۴ ۱۹:۲۰

بنده دنبال اثبات برتری تمدنی ایران بر دیگر تمدنها نیستم مقصودم چند نکته است
۱. قومیتها وتمدنها در وجوهی بر دیگری برتری دارند و از دستاوردهای یکدیگر استفاده کرده اند
۲. چنانچه جنابعالی هم اذعان دارید یونانیان پیش دانشمندان مصری تلمذ کرده اند و تمدن شوش وایلام و سومری ودر کل بین النهرین تمدنی پیشرفته وباسابقه بوده اند و این هردو تمدن مصر و بین النهرین هرچند از تمدن ایران جدا بودند اما همسایگانی هستند که بالطبع این همسایگان مشترکات زیادی می توانند داشته باشند واین امر می تواند به نوبه خود مایه مباهات ما هم باشد ! ونیز نشانگر برتری تمدنی منطقه خاورمیانه بر دیگر تمدنها باشد که بنده هم در فرازی بدان پرداخته ام
۳. بعضا تمدنی نوپا از تمدنهای کهن امتیازات بالاتری دارد همین ایلامی ها و تمدن بین النهرین زمانی به شرک وبت پرستی آلوده بوده اند اما تمدن ایران همیشه موحد بوده زرتشتیان اکنون هم مورد قبول هستند و آتش پرست هم نیستند مردمان ایران اگر به دیگر نقاط دنیا هم حمله کردند اقتضا حکومتداری در سابق تاحدودی چنین بوده و در صدد دفاع از این نوع حملات نیستم اما در کل ایرانیان سابق بدور از تعصب طبق نقل قولهای بسیار مردمی پا ک دین و بدنبال آن پاک نهاد بودند زرتشت سه دستور مهم داشت پندارنیک کردار نیک گفتارنیک الان خود کشور عرب با اینکه ادبیات غنی دارد خاستگاه اسلام آنجا بوده به گفته قرآن اشد کفرا ونفاقا هستند صرف داشتن ادبیات غنی نشانگر افضلیت یک قوم نمی تواند بوده باشد در ایران سابق برعکس حال دستورات دینی اندک بود اما به همان دستورات اندک اهتمام می شد اعراب به رهبری عمر هرچند اسلام را به ایران آوردند وخدمت بزرگی کردند اما تا حدودی خوی بدوی خود را هم در برخی مناسبات ایرانیان جاری کردند سردمدار اینان خود غاصب حکومت ودشمن دین بود ونتوانست اسلام اصیل را جاری کند تا آثار واقعی اش را الان شاهد باشیم تا برخی هموطنان ماهم با مشاهده برخی اعمال ورفتار غیر مشروع اینان آن را به پای اسلام اصیل نگذارند و این چنین دم از قومیت گرایی افراطی بنام پان فارسیسم وپان ترکیسم وغیره نزنند

۹۷/۱۲/۴ ۱۸:۴۱

شما نسخه انگلیسی 11 جلدی تاریخ تمدن را مطالعه کنید سپس با نسخه 13 جلدی (نه 28 جلدی) ترجمه فارسی مقایسه کنید، ملاحظه می کنید که سانسوری صورت نگرفته است. لطفاً بهانه بهتری بیآورید.

۹۷/۱۲/۴ ۱۸:۳۴

من هم اشاره کردم کتابهاییکه برای تحقیقتان انتخاب کرده‌اید ازقبل توسط برخی از افراد فیلتر شده‌اند

۹۷/۱۲/۴ ۱۸:۲۷

مطالبی که فرموده اید بسیار پراکنده است و پاسخ دادن به آنها سخت است. اما عجالتاً چند مورد را پاسخ میدهم:

1ـ در مورد چین، اگر فقط درباره ادبیات و شعر مثال بزنم، 2500 سال پیش فیلسوف نابغه ای داشت به نام کنفسیوس که الآن 500 میلیون مرید دارد، ایشان اشعاری از 150 شاعر 1200 سال پیش از خود را در یک مجموعه جمع کرده که اکنون موجود است. لذا شاعرانی که در این مجموعه گردآوری شده اند دارای قدمت نزدیک به 4000 سال هستند. آیا ما چنین شاعرانی داریم؟ آیا می دانید چین به مراتب بیش از ایران مورد حملات وحشیانه تاتار و مغول و ژاپن قرار گرفته است؟ ولی این آثار همچنان موجود است.

2 ـ در مورد دانشمندان مصر همینقدر از افلاطون نقل کنم که بسیاری از دانشمندان یونان، تحصیل کرده مصر بودند. خود افلاطون سالهای سال در مصر هندسه و نجوم را یاد گرفت اما می گوید: در مقابل دانشمندان مصر احساس حقارت داشتم چراکه یونان برای آنان به مثابه یک دهکده است. (لطفاً به کتاب تاریخ فلسفه ویل دورانت مراجعه فرمایید ـ ماده افلاطون)

3 ـ در مورد آثار فاخر شوش و ... امیدوارم انتظار نداشته باشید تمدن های کهن عیلام و آشور و بابِل را معادل با ایران بدانیم. شوش یادگار آنان است نه ایرانیان. ایران خود جزوی از این تمدنهای کهن در بین النهرین بوده است.

4 ـ برخلاف تصور شما تمدن اولیه در یونان شکل نگرفته. یونان 2500 سال پیش در مقابل تمدن مصر 5000 ساله کودکی نورس و خام بود و از فیثاغورس گرفته تا افلاطون و ارشمیدس، دانش آموخته ی مکتب مصر بودند. خود مصر تمدن خود را مدیون تمدن بین النهرین از جمله سومریان و بابلیان است.

5 ـ ما اینجا نشسته ایم و فقط خودستایی و خودبزرگ نمایی یا خودبزرگ دانی می کنیم درحالیکه مهم این است که دنیا ما را چگونه ثبت کرده و چگونه می بیند؟ 1200 سال پیش از منشور کوروش، حمورابی منشور حقوق بشر را نوشته و ابلاغ کرده است. شما این دو را مقایسه کنید تا بدانید آیا حق داریم برای خودمان چنین ادعاهایی بکنیم؟

۹۷/۱۲/۴ ۱۸:۱۵

زبان صرفا یک ابزار مکالمه نیست. زبان دنیاییست که تاریخ، ادبیات، فرهنگ و هویت داخل آن است. به زعم برخی زبان و خاک مادری ناموس انسان است. وقتی یک فرد نان و گوشت را بر تاریخ و فرهنگ و هویت و گذشته خویش ارجح می داند چه برداشتی می توان از شخصیت او داشت؟

۹۷/۱۲/۴ ۱۸:۱۵

من نه وکیل مدافع این حکومت هستم نه وکیل مدافع اسلام. بلکه به آنچه در تحقیقات خود رسیده ام، عرض کردم. تحقیقاتم برخلاف شما که محدود به ادعاهای توخالی پان فارسیستهای ضدمذهب است، از روی منابع فرا ایرانی است. انتهای مسیری که شما می روید می شود همان مسیری که احمد کسروی یا دکتر زرین کوب می رفتند. نوشتن کتابهایی بدون مرجع یا مراجع یک طرفه.

۹۷/۱۲/۴ ۱۸:۱۰

جناب نایبی
چین دیوار چین رادارد در علم چه سرآمدانی دارد مصر اهرام ثلاثه را دارد در علم چه چیزی دارد هر تمدنی دریک ویژگی خاصی برجستگی دارد شهر سوخته زابل و تمدن جیرفت و شوش هم از لحاظ قدمت وهم از لحاظ اصول شهرنشینی برجستگیهایی دارند که تنها قدمت رانشان نمی دهند هرچند قدمتی که نشان دهد در اصول شهرسازی تقدم دارند بردیگران خود امتیاز بالایی است شهرسوخته دارای معابر و سیستم فاضلابی کانالی بوده که در همین شهر خودمان ده پانزده سال پیش این سیستم اجرا شده و اصول مهندسی در شهرسازی آن بوده که در کنار قدمتش اعجاب همگان را بر انگیخته از جسد یکی از زنان چشم مصنوعی یافتند خط میخی نخستین خط جهان از منطقه خوزستان و تمدن سومری که در سیطره ایران بوده و جزو تمدن ایران محسوب می شود بدست آمده خاور میانه بویژه منطقه بین النهرین و شوش و ایلام که بین عراق وایران کنونی را شامل می شود قدمت تمدن و شهرنشیی و حکومتداری اش ونحوه مدیریت شهری وکشور داری اش که از بارزترین جلوه های پیشرفت وتوسعه است اگر از سایر نقاط دنیا بیشتر نباشد کمتر نیست و کیفیت مناسبات اداری این تمدنها معروف است خاور میانه بویژه منطقه جنوب غرب کشور ما مهد بزرگترین وقدیمی ترین تمدنها بوده است و بی جهت نیست که پیامبران بزرگ عموما از این منطقه برخاسته اند
علم و مرکزیت آن در دنیا چیزی است که هر از گاهی بنا به عللی از جایی به جای دیگر منتقل می شود و اگر درجایی مثل یونان نخستین بار صورت مدونی یافته دلیل براین نمی تواند باشد که همه علم جهانی در آنجا تولید شده واز دیگر نقاط جهان استفاده ای نکرده اند واین نکته را هم باید مدنظر داشت که کتابت قبل تمدن یونان زیاد مرسوم نبوده وعلوم سینه به سینه از طریق استاد وشاگردی منتقل می شده چنانچه تا حال نیز تاحدودی این روش در برخی حرف معمول است از کجا معلوم که یونانیان مثل مامون کتب وعلم یا علوم مختلف را از نقاط مختلف دنیا به شیوه های گوناگون جمع آوری نکرده باشند چین دستاورد چشمگیری ندارد اما کاغذ را اختراع کرد ایرانیان اولین سپاه دایمی را تاسیس کردند و هر قومی در صنعتی و حرفه ای سرآمد بوده در شهرسوخته آثاری بدست آمده که نشانگر وجود صنعت پارچه بافی است و...همین عربستان که هیچ آثار تمدنی ندارد زبانش وادبیاتش غنی ترین ادبیات دنیا بوده است وبر ادب وزبان فارسی تاثیر چشمگیری گذاشته تمدنها نسبت به یکدیگر در وجوهی بده بستان دارند و بی نیاز از هم نبودند در دوره ای یکی به عللی جلو افتاده ودیگری استفاده کرده وبرعکس

۹۷/۱۲/۴ ۱۷:۴۸

همینکه بدانید اعراب با هدف ازبین بردن هویت ایرانیها به جنگ ایران آمدند ویا همینکه بدانید رژیم کنونی میخواهد کارکردهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی را بی‌ارزش جلوه دهد و همه رشدها را به اسلام نسبت دهد و کتابها را بااین دیدگاه مطالعه کنید و بدانید که بسیاری از کتابهاییکه در حال حاضر چاپ میشود تحریف شده است قطعا برداشتهایتان درست میشود

۹۷/۱۲/۴ ۱۷:۴۵

همه اثرهایی که گفتم نیاز به معماری پیچیده دارد

۹۷/۱۲/۴ ۱۵:۴۲

به قدمت باشد که میانه صدها اثر ملی پیش از اسلام و پیش از مسیح و پیش از هخامنشی دارد. منظور من معماریِ مهندسی هست نه معماریِ تجربی. یک مسجد یا قلعه را یک معمار تجربی هم میتواند بسازد ولی شاهکاری مثل اهرام ثلاثه, یک معمار علمی و با دانش مهندسی لازم دارد.

۹۷/۱۲/۴ ۱۵:۴۰

بفرمایید چه کتابی و چه موضوعی را بخوانم؟

۹۷/۱۲/۴ ۱۳:۱۰

چعازنبیل ارگ بم پاسارگارد و.....
بیشتر تحقیق کنید

۹۷/۱۲/۴ ۱۳:۰۷

تحقیقاتتان را بیشتر کنید

۹۷/۱۲/۴ ۱۱:۵۴

پیش از میلاد مسیح مهمترین و برجسته ترین اثر معماری, مجموعه پاسارگاد است که توسط مهندسان مصری ساخته شد وگرنه اگر معمار ایرانی داشت, کتیبه می نوشتند. می بینید که از نظر معماری نیز, ایرانی نیست.

مابقی آثار کهن مانند قلعه و پل و ... , نیازی به اصول مهندسی نداشته و یک معمار مجرب میتوانست آنها بناها را بسازد.

۹۷/۱۲/۴ ۱۱:۱۰

ناموس رو با زبان یکی میگیری؟

۹۷/۱۲/۴ ۰۸:۴۷

شما میتوانید پاسخ یک سوال را بفرمایید این همه تمدن که نیاز به علم مهندسی قوی دارد و برای هزاره‌های قبل از اسلام هست چطوری ساخته شده است باچه علمی؟

۹۷/۱۲/۴ ۰۸:۲۱

امپراطوری روم در حدود قرن 13 و 14 میلادی تمام دانشمندان یونانی را به ایتالیا دعوت کرد خصوصا شهر فلورانس (که یک سوم هزار دانشمند برتر هزاره دوم در این شهر زندگی کرده اند), همچنین یهودیان را بعنوان پل فرهنگی غرب با شرق که هم عربی میدانند و هم عبری, به ایتالیا دعوت کرد و همان اعلام جهاد علمی مامون عباسی را صادر کرد و دستور داد هر کتابی می بینید بخرید یا استنساخ کنید یا ترجمه.

بدین ترتیب هزاران کتاب به عبری و سپس لاتین ترجمه شد. از آن جمله قانوم ابن سینا و الحاوی رازی. 

اما ما ایرانیها گلچین کرده و فقط همین یکی دو کتاب را می گوییم انگار اروپا این دو کتاب را ترجمه کرد و فهمید و متحول شد. 

باورتان  نمی شد که همزمان یا حدود زندگی ابن سینا دانشگاه منچستر تاسیس شده. ما خیال میکنیم اروپا پیش از رنسانس در بربریت و بی سوادی بود درحالیکه نسبت به الآن عقب بود و قرون وسطای آن از دوران طلایی ما جلوتر بود.

۹۷/۱۲/۴ ۰۰:۲۹

نه منظورم این نیست. ما به اندازه خودمان بزرگیم. نه بزرگنمایی کنیم نه کوچکنمایی. نه باد کنیم خودمان را نه تحقیر. ایران در طول تاریخ قدرت نظامی داشته و بجز اندک شماری به تعداد انگشتان دست, مورد حمله قرار گرفته لیکن بیش از صد بار به دیگران حمله کرده است. آرایش و نظم نظامی آن مانع از وسوسه دیگران برای تسخیر می شد.

اما از نظر دانش و هنر, در دنیا اثرگذار نبوده است مگر در همان عصر طلایی عباسی که چراغ دانش و هنر اسلام, جهان را با احیای علوم کهن یونانی زنده کرد.

۹۷/۱۲/۴ ۰۰:۲۹

این بحث به درازا کشید در مواردی بسیار همین اروپاییان از علم ابن سینا وخیام و رازی و... بهره ها بردند علم انحصار ندارد ومرز نمی شناسد بقراط و بطلمیوس و ... که بیشتر از یونان بوده اند از سرآمدان علم هستند اما میتوان گفت تاریخ علم از اینان اعلام علم را برشمرده وضبط کرده و صورت مدون علم را اینان تاحدود زیاد گرد آوری کردند والا اگر بخواهیم معقول ببینیم علم از جایی شروع می شود که تمدن جهان از آنجا شروع شده و عمدتا منابع علمی شوش را ۹۰۰۰سال قبل میلاد و نیز ایلام و ماوراالنهر که حوالی ایران وعراق کنونی می شود را ذکر می کنند و یافته های باستان شناسی هم آنرا تایید می کند بی دلیل نیست که همواره سابقه تمدنی موردتوجه جامعه جهانی است بهرحال از نظرات جنابعالی استفاده کردیم وبه قسمتهایی که کمتر توجه می کردیم بیشتردقت کردیم موید باشید

۹۷/۱۲/۴ ۰۰:۰۲

پس با این حساب باید گفت ما هیچ ما نگاه !!

۹۷/۱۲/۳ ۲۳:۴۹

حرفی میزنید که روح افلاطون و بطلمیوس و فیثاغورس و جالینوس و ارسطو و سقراط و بقراط و ارشمیدس به لرزه درمیآید.

برادر من! این چه حرفی است که بزرگترین دانشمندان غربی قرنها پس از ابن سینا و با دنباله روی ایرانیها عرض اندام کرده اند؟

اولا بزرگترین دانشمند ما یعنی ابن سینا 1500 سال بعد از دانشمندانی چون افلاطون و سقراط و ارسطو متولد شدند. ایشان 40 بار مابعد الطبیعه ارسطو را خواند و نفهمید (بعد از حدود 1300 سال از تالیف آن توسط ارسطو). سپس در مورد اورگانون ارسطو گفت: این کتاب چنان استوار است که نه کسی در این مدت واوی بآن افزوده و نه توانسته غلط بگیرد.

ثانیا: این دانشمندان در کشورهای خود مانند ازبکستان و عراق و تاجبکستان و آذربایجان و ... صاحب دارند. پرورده مکتب بغداد و زاده جایی غیر از ایران هستند. مگر میشود هر دانشمند آمریکایی را اسپانیا تصاحب کند بخاطر اینکه روزی کاشف و صاحب آن بوده است؟

۹۷/۱۲/۳ ۲۳:۲۲

عجب جدیتی در اثبات این نکته دارید که ایران قبل اسلام هیچ علم وعالمی نداشته در حالیکه منابع گوناگون تاریخی خلاف این امر را نشان می دهد اگر مسیحیت واروپا خود این اندازه مبانی و ریشه های علمی قوی داشته پس چرا از بینشان این اندازه دانشمند ایرانی درقرون ۳ و۴ و۵ و... برنخاسته و در قرون بعد تر علمای مطرحشان عرض اندام کردند که بیشتر دنباله رو همینان بوده اند علم وتمدن بیشتر از منطقه ماورا النهر و ایلام و شوش ظهور بیشتری یافته بالطبع منشا علوم هم بیشتر این نواحی بوده که بیشتر تحت سیطره ایران بوده اما چنانچه چند بار تکرار کردم علم سیالیت دارد یکجا ساکن نمی شود و انحصار بردار نیست ایران هم بنوبه خود کما بیش از این فضیلت بهره مند بوده هم از دانش دیگران بهره برده هم خود به دانش بشری افزوده میزان دقیق این موارد تحقیق دقیق و وسیع را می طلبد
اسلام اصیل هم مشوق علم بوده و مساله پان فارسیسمی مطرح نیست تحلیلات متعصبانه نباید مطرح کرد

۹۷/۱۲/۳ ۲۲:۱۵

پس ملاحظه میکنید که اسلام با دانش مشکلی نداشت و تا دو یا سه قرن دانشگاه جندی شاپور فعالیت داشت.

امثال فارابی یا خوارزمی یا ابن سینا پرورده این دانشگاه نبودند. اساتید این دانشگاه نیز مسیحیان رومی نسب بودند.

۹۷/۱۲/۳ ۲۱:۳۹

دانشگاه جندی شاپور که بیشتر مثل دانشگاه علوم پزشکی الان ماست هم بیمارستان بوده و هم دانشگاه وبرخی علوم مثل منطق وفلسفه ودیگر هم تدریس می شده وبدون خونریزی در حمله اعراب در اختیار مسلمانان قرار گرفته تا زمان هارون الرشید پابرجا بود و از اکثر نقاط دنیا پذیرای دانشمندان بوده و هارون با توجه به رونق این دانشگاه در بغداد دانشگاهی تاسیس کرد واز امکانات این دانشگاه استفاده کرد
وبالطبع مامون هم آنرا گسترش داده است در هر زمان ودوره ای تمرکز علوم بیشتر با بحث انتقال قدرت از جایی به جای دیگر تمرکز می یابد مثل زمان حال تنها نمی توان پدید آمدن دانشمندانی مثل ابن سینا را به اعمال مامون نسبت داد علم گستره فراوانی دارد همین دانشگاه هم خود تولید کننده اولیه علم نبوده از جاهای مختلف دنیا از جمله ایران علم وعالم آنجا گردآوری شده

۹۷/۱۲/۳ ۲۱:۳۹

شماها پان فارس هستین و انگی به دیگر اقوام می زنید که اگر دفاع کنیم از زبان و فرهنگ خود پان ترک می نامید ولی خودتون شدیدا پان فارصی هستین : کسی که تاریخ خود را نداند محکوم به فناست ما تاریخ خودمون را بهتر می دانیم و کل دنیا هم تاریخ ترکان را بهتر می شناسند ولی تبلیغاتتان شدیدا در ایران زیاده و حکومت هم از شما حمایت می کند. بیشر از 40 میلیون ترک در ایران داریم 40 میلیون بقیه هم شما نیستین قطع یقین خب تواین لری هست بلوچی هست عرب هست کرد هست و غیره ولی حق و حقوق مان را خوردین و آسمیله کردین ملت ما رو .

۹۷/۱۲/۳ ۲۱:۳۸

آتن را برای مثال گفتم. آنتاکیه, سدوس, اسکندریه و صدها شهر در مقابل حمله ایرانیها بارها به تل تبدیل شدند. این وحشیگری خاص ایران نبود و مغول و روم و ژاپن و ... هم همین کارها را میکردند. 

هدف ایران از بین بردن تمدن نبود بلکه تصاحب یک ثروت مفت بود هرچند تمدن ها آسیب جدی می دیدند.

۹۷/۱۲/۳ ۲۱:۰۵

اولا یک شهرو گفتی نه کل کشور اعراب این کار را باکل ایران کردند نه یک شهر مثل آتن
ثانیا آیا هدف ایرانیها ازحمله به آن کشورها ازبین بردن هویت آنها بوده است؟ ممکن است ایرانیها ۱۰۰بار به آن کشورها حمله کنند ولی هدفشان نابودی کتابهاو فرهنگشان نباشد ولی اعراب یکبار قصد حمله به ایران کنند به هدف ازبین بردن فرهنگ و کتب علاوه برآن چطور آثار میانه برای ۷۰۰۰سال ازبین برود ولی آثار چندین هزارساله همان کشورها از دست ایرانیها درامان بماند چطور اهرام ثلاثه مصر و هزاران آثار باستانی همان کشورها باوجود آتش زدن همانها به دست ایرانیها جان سالم به دربرده است پس مشخص میشود ازما بدتران هم بوده است
اینطوری که شما میگویید در قدیمها وقتی به کشوری حمله میکردن تمدنش را آتش،میزدند و این خاص ایرانیها نبود اگر آنها هم حمله میکردن همین کار را میکردن مگر همین تخت جمشید را اسکندر به آتش،نکشید

۹۷/۱۲/۳ ۲۰:۵۳

اسلام پس از ورود به ایران, خدمتی برای ما نکرد و بنی امیه یکی از بوالهوس ترین حکومتهای زمان بود از معاویه گرفته تا یزید و نسل او.

ابن سینا و فارابی پرورده ورود اسلام نبودند بلکه 400 سال فاصله داشتند و در زمان بنی عباس رشد کردند. 

مامون عباسی, بغداد را قطب علمی جهان کرد و درحالیکه شمع یونان و روم و مصر خاموش بود, تمام دانشمندان دنیا را به بغداد فراخواند. دستور داد هرچه کتاب می بینند اول بخرند و اگر نشد استنساخ کنند. دانشمندان را مقام و منزلت داد. رصدخانه ها ساخت. راهها ساخت. مترجمین زبانهای مختلف در بغداد جمع شدند و دانشگاه و مدرسه ها ساخت. نوابغی چون خوارزمی و فارابی و ابن سینا و ... در این بستر تربیت یافتند.

برای اطلاعات بیشتر به حدود صفحه 260 از جلد چهارم ویل دورانت مراجعه فرمایید.

۹۷/۱۲/۳ ۲۰:۴۳

بیش از ده حمله ایران به یونان, حدود 2500 سال پیش بود ولی یک حمله اعراب به ایران 1400 سال پیش. یعنی بیش از 1000 سال اختلاف زمانی وجود دارد و نباید تصور کرد کتابخانه ای وجود داشته بلکه کتاب وجود داشت.

فقط یکی از حملات خشایار شاه هخامنشی را مثال بزنم که در سال 485 پیش از میلاد با سپاه میلیونی (عدد را توجه کنید) به یونان حمله کرد. بسیاری از مردم آتن شهر را تخلیه کردند اما با اینهمه خشایار دستور داد تمام مردم باقی مانده را قتل عام کنند  و خانه های خالی و درختان را بسوزانند. 

وقتی خانه ها را آتش میزدند, هر آنچه در خانه بود را می سوزاندند حتی ساکنینش را.

برای اطلاع از جزئیات وحشیگری این پادشاه, به صفحات 250 به بعد جلد دوم از ویل دورانت مراجعه کنید.

۹۷/۱۲/۳ ۲۰:۴۲

جناب نایبی
اگر بخواهیم دقیق وارد تاریخ شویم باید از مورخین کمک بگیریم با ذکر منابع مورد ادعا هر مورد ونیز اگر استدلال می کنیم محکمه پسند باید باشد
اینکه کتابهایی سوخته شده یا نه به فرض قبول نظر شما آیا در یک زمینه سفید و بدون مبنای علمی قبلی و وجودو تربیت عالمان قبلی ایرانیان می توانستند چنین جهشی فوق العاده در قرون اولیه اسلامی انجام دهند ؟ وعالمانی چون ابن سینا و ... به جهان عرضه کنند سلسله اساتید ابن سینا وامثالهم به چه کسانی منتهی می شود حتما اینان از کسانی درس آموختند واین کسان از کسان قبلی و... هرچند نام آور نبوده باشند ودر حد متوسط وحتی ضعیف باشند وبنا به شرایط زمان وآزادیهای نسبی و... جهش های فوق العاده کرده باشند
انشتین می توانسته بدون مبنای قبلی فیزیک را به رشد قابل توجه برساند ؟ مسلما خیر
فقط اینجا یک نظر را هم می شود ارایه داد که دانشمندان دوران اسلام ما از علم یونانیها و... استفاده کرده باشند که احتیاج به اثبات دارد در منطق وفلسفه چنین مساله ای تاحدودی مسلم است اما در سایر رشته ها خیر

۹۷/۱۲/۳ ۱۹:۳۱

ایا شما منبعی دارید که ایرانیها کتابخانه‌های سایرکشورها را بسوزاند لطفا منبع را بفرمایید

۹۷/۱۲/۳ ۱۹:۲۹

من منبع خودم را ذکر کردم کهد همان جلد دوم ویل دورانت بود. شما هم منبع این ادعاها را بیآورید.

کسی که به درخت و سگ و گربه رحم نکند, به کتاب رحم نمیکند. رفتار ما با یونانیان به مراتب وحشی تر از رفتار مغول با ما بوده اما همیشه دوست داشته ایم مظلوم نمایی کنیم.

۹۷/۱۲/۳ ۱۹:۰۱

ایرانیها شاید درختانشان را آتش زدند ولی کتابخانه‌هایشان را آتش نزدند
اواخر دوره ساسانی قبل از حمله اعراب دولت ساسانی هزینه بسیاری را صرف گسترش علم و مدرسه‌سازی و... کرد و هزینه زیادی را برای علم گذاشت و چون هزینه کمی برای ادوات نطامی کرد ضعیف شد وبالودادن شگردنظامی ایرانیها توسط سلمان فارسی درنهایت ایران از اعراب شکست خورد پس از به دست گرفتن کشور توسط اعراب تو مدارس به دانش‌آموزان گفتندکه هرکسی درمنزلش کتاب دارد بیاورد باحیله کتابهارا از منازل هم جمع کردند وحتی کتابهای داخل منازل را هم آتش زدند علاوه برآن اینکه کتابی ازایران درسایر کشورهانبوده قطعا به دلیل زبان متفاوت بوده مگر آن موقع کتب سایر کشورها تو ایران بوده؟ پس اگر بوده باید اقرار کردکه علم محدودبه یک نقطه نبوده است
اگر قبول کنیم که دوره ساسانی مدرسه بوده حتی برای قشر خاص پس باید قبول کنیم که تو مدرسه درسی داده میشد این درس چه بوده؟ اگر همان علم یونانیهاومصریهابودهرپس باید قبول کنیم که ازهمان مدارس اشخاصی هم دانشمند شدن به عنوان مثال آمریکا درحال حاضرمهد علمه و تمام کتب دنیا درآن تتلیف میشود ایا کشفی درایران نیست یا آیا دانشمندی درایران باهمان کتب آمریکاییها درسایر نقاط دنیا نیست اگر همبن را به هزاره‌های قبل برگردانیم به حقیقت موضوع میرسیم

۹۷/۱۲/۳ ۱۸:۳۴

احساس میکنم میتوان با جنابعالی بحث کرد چون انعطاف در کلام دارید.

جناب علیرضا! یونان و مصر به مراتب بیش از ایران مورد حمله قرار گرفتند. فقط از جانب ایران بیش از ده بار مورد قتل عام قرار گرفت. چنان قتل عامی که حتی درختان میوه دار و گندمزارها را میسوزاندند تا دیگر حیات حتی برای حیوانات هم باقی نماند. (مراجعه فرمایید به جلد دوم ویل دورانت). خب! پس چطور کتابهای تاریخ هرودت, اودیسه هومر, جمهور افلاطون, اورگانون ارسطو و صدها کتاب دیگر باقی ماند؟ 

پاسخ این است که دانش و دانشمندان یونان, بومی و محدود نبود. آنها توسط مترجمان و مستنسخان و مدرسان به روم و مصر و ایران و عراق منتقل شده بودند و با سوختن یونان توسط ایران و یا سوختن اسکندریه مصر توسط رومیان, نه آن دانش ها از بین می رفت نه آن دانشمندان.

برفرض که اعراب, وحشی بودند و کتب ایرانی را سوزاندند, آیا قبول دارید آن کتابها حتی به نزدیکترین شهرها و کشورها هم انتقال نیافته بودند؟ اگر پا فراتر می نهادند, با سوزاندنشان در ایران, در جایی دیگر جان می گرفتند.

۹۷/۱۲/۳ ۱۸:۲۲

عرض می کنم مورخین اختلاف نظر هایی دارند و نظر شما را در مورد نظریه زرین کوب قبول می کنم اما فقط ابن خلدون نیست چنین نظری داده و ابن خلدون هم چنانچه شما تایید می کنید مورخ معتبری است و بدون مبنا نظری راهم نقل قول نمی کند شاید تا حدودی اغراق صورت پذیرفته اما منابع دیگر و قراینی و آثار باستانی و... نشان می دهد ایرانیان قبل اسلام هم به سهم خود در توسعه علم وتمدن نقش داشتند هرچند این توسعه و تمدن از طبقاتی بودن و اشرافیگری بسیار رنج می برده وبدان معروف بوده بنده در جاهایی نقل قول آوردم از ابن خلدون والا کپی پیست نکردم بنا به مثل معروف "همه چیز را همگان دانند "
خلاصه علم هم دریای بیکرانی است وابواب متنوعی دارد که همه بشریت در توسعه خود بنوبه خود و باندازه تلاش سهیمند وانحصارگرایی درآن راه ندارد ایران باستان چون یکی از قدرتهای غالب جهانی بوده نمی توان قبول کرد که باندازه خود پیشرفت علمی نداشته باشد ونقشی در خور در پیشرفت جهانی علم نداشته باشد پیشرفت علمی در یک جامعه بربری بوجود نمی آید در یک زمینه وبستر سیاسی واجتماعی محکم تولید می شود هر نوع تعصب قومی غیر معقولی پسندیده نیست چه پان ترکیسم باشد چه پان فارسیسم و.... البته نقطه مقابل این امر هم خوب نیست که داشته های قبلی خود را نادیده وصفر انگاریم اگر رشد علمی قبلی وجود نداشت دانشمندان فراوان مثل خیام و ابن سینا و رازی و ... را ایران نمیوانست به سرعت به جهان عرضه کند بستر فرهنگی ایرانیان قبل اسلام به شرک وبت پرستی آلوده نبود و اشتیاق به دانش در توده ها موج می زد نمونه اش همان داستان معروف پینه دوزی که حاضر بود پسرش بازای خدمت خودش در امر تعمیر کفشهای لشکریان شاه ساسانی سواد یاد بگیرد اگر این داستان را مردود ندانید اتفاقا این داستان را مخالفان پان فارسیسم بیشتر نقل می کنند در دوره ساسانی دانشگاه جندی شاپور بوجود آمد اگر اشتباه نکنم وقناتها مطرح بودند وزیج ها و... تاریخ ایران نشان می دهد ایرانیان هیچ گاه بت پرستی نکردند وحتی آتش پرست نبودند زرتشتیان الان هم مورد قبول هستند ودر این دین به پاکی نیت وعمل وکردار تاکید فراوان شده حالا یک عده ای مثل کسروی افراط کردند و مساله پاکدینی را مطرح کردند زیاد قابل اعتنا نیست
من سوالی از جنابعالی می پرسم آیا می شود تلاش ارزنده شما را در شناساندن ادبیات وزبان ترکی را به پان ترکیسم بودن شما نسبت داد؟
بالاخره نقاط قوتی هم در کنار نقاط ضعف ایران باستان وجودداشته ؟
وقتی حکومت استبدادی شاهنشاهی ساسانی از بین رفت آن حالت انحصار علم و.. در طبقه مخصوص بودن آن هم از بین رفت و بنا به توصیه دینی و اشتیاق ذاتی ایرانیان علم در ایران در قرون اولیه اسلام رشد شتابانی گرفت بعدها که اعوجاج صورت پذیرفت و .... از رشد علم کاسته شد در این میان نمی توان پایه قبلی اشتیاق وتربیت ایرانیان را در رشد علم را نادیده گرفت عجیب این است که شاهان قاجار بسیار به افیون و تریاک آلوده بودند وجامعه هم بالطبع آلوده شد و صفویان هم به شراب و ... منشا این آلوده کردن جامعه که بوده استعمار یا استداد که بعدها در قرون اخیر پسرفت وفترتی فوق العا ده در رشد علمی بوجود آمد در قرون اولیه اسلام تا قرن پنج وشش گویا پتانسیل قبلی ایرانیان بیشتر آزاد شد وبعدها اختلافات داخلی منشا رکود وفترت و قهقرا گشت

۹۷/۱۲/۳ ۱۶:۵۲

چشم بزرگوار.به نتیجه ای نمیرسیم اعتراف میکنم تاحالانمیدونستم شیخ صفی شاعرهم بوده.
ممنون که فضای نقدوبحث منصفانه درسایتتان هست.بقول شماهایاشاسین ایران یاشاسین اذربایجان.

۹۷/۱۲/۳ ۱۶:۴۸

شما راحت کپی پیست میکنید اما من برای پاسخ باید تایپ کنم. لطفا اگر بنا بر حقیقت یابی هست بحث را ادامه دهید وگرنه ادامه ندهید.

مطمئنا شما کتابهای فوق را نخوانده اید لیکن من خوانده ام و فیش برداری هم کرده ام. برخلاف ادعای شما مرحوم دکتر زرین کوب در صفحه 90 از کتاب دو قرن سکوت تایید میکند که کتابهای زیادی از ایرانیان توسط اعراب سوسمارخور (آیا چنین استادی باید چنین لقبی به اعراب و مسلمانان بدهد؟) سوزانده شد و میفرماید: چرا باید در آتش سوزی اعراب تردید داشت؟ برای عرب که فقط کتاب خدا اعتبار داشت, کتاب مجوس چه فایده داشت؟

و اما در مورد ابن خلدون و عبداللطیف که دانشمندان مورد احترام من هستند, ایشان پیش از نقل داستان, از کلمه "یذکر" استفاده میکنند. یعنی "نقل میکنند که..." و متاسفانه در ترجمه های ایرانی این کلمه را حذف کرده اند و انگار ابن خلدون و عبداللطیف آنرا تایید میکنند.

این داستان بافی ها بیشتر نه از باب سندسازی برای تمدن ایرانی بلکه بیشتر بخاطر تخریب چهره اسلام است. همین بود که احمد کسروی, از طلایه داران این تفکرات, ادعای نبوت کرد و دین جدید به نام پاکدینی آورد و مرتد اعلام شد و کشته شد. تفکران پان پارسیستی بسیار خطرناک است.

۹۷/۱۲/۳ ۱۶:۲۴

ببخشید من اعتراف میکنم که اشتباه کرده ام. زبان فارسی هزاران هزار کتاب پیش از اسلام داشته که به ادعای شما, مسلمانان آتش در کوره های حمامهای ری سوزاندند و حتی یک کتاب هم باقی نماند. 

اینکه زبان فارسی فاقد کتاب معماری و مهندسی و ادبی پیش از اسلام است به همین دلیل است.

همچنین کتابهای ترکی آذربایجانی دروغ است و شما آنرا تایید نمی فرمایید.

لطفا این بحث را ادامه ندهیم.

۹۷/۱۲/۳ ۱۶:۲۳

اختلافاتی در آتش سوزی کتابها از نظر مورخین وجود دارد زرین کوب رد کرده این مساله را اما ابن خلدون مورخ معتبر جهانی می گوید
چون کشور ایران به دست اعراب فتح شد وکتب بسیاری در آن سرزمین یافتند سعد ابن ابی وقاص به عمربن خطاب نامه نوشته تادرباره کتب وبه غنیمت بردن آن کسب اجازه کند عمرنوشت که آنها را درآب فرو افکنید چه اگر آنها راهنمایی وراستی باشند خداوند ما را به راهنمایی کننده تر از آنها هدایت کرده است از این رو آنها را در آب یا آتش افکندند این است که علوم عقلی ایرانیان ازمیان رفت وچیزی از آن ها به ما نرسید


ابن خلدون در باب علوم عقلی قبل اسلام ایرانیان می نویسد
باید دانست از ملتهای پیش از اسلام که اخبارشان را دریافته ایم بیش از همه دو قوم بزرگ به علوم عقلی توجه داشته اند وآنها ایرانیان ورومیان بودند .....و نزد ایشان دریایی بیکران از علم یافت می شده است


ابن خلدون در مورد تمدن و شهر نشینی ایرانیان می گوید
یادآورشدیم که درصنایع شهرنشینان ممارست می کنند و عرب از همه مردم دورتر از صنایع می باشند موالی واهالی شهرهای بزرگ که درآن روزگار در تمدن وکیفیاتی مانند صنایع وپیشه ها از ایرانیان تبعیت می کردند زیرا ایرانیان به علت تمدن راسخی که از آثار دولت فارسی داشته اند بر این امور استوارتر وداناتر بودند

این نقل قولها را آوردم تا بیشتر با فضای علم وتمدن قبل اسلام ایران آشنا شویم اما چنانچه امروزه نیز مرسوم است هر قومی در پاره ای موارد سر آمد هستند عرب بیابانی بعللی چون رویه سلحشوری وجنگاوری و فخرطلبی و نیز تقویت قوه تخیل در اثر بادیه نشینی دارا بودن زبانی با وسعت واژگان زیاد و تکامل یافته و...در شعر سرآمد تر از ایرانیان ودیگر اقوام بودند البته در آنزمان در عوض ایرانیان صاحب تمدن وشهرنشینی بالاتری بودند و در دیگر علوم عقلی ونقلی وریاضی وطب سرآمد تر بودند و مراودات علمی هم با روم ویونان و... داشتند و مصر و یونان در ساختمان سازی و معماری صاحب توانمندی بود چنانچه ایرانیان هم قنات های معروفی دارند
همین شعری که اشاره می کنید نظم فارسی عروض وقافیه را از اعراب به عاریه گرفت و وبا ورود واژگان عربی به فارسی آنها را به خدمت گرفت و دیوان حافظ را به دنیا عرضه کرد کدام شاعر عرب همپای حافط به این معروفیت ومحبوبیت است اسلام که خاستگاهش عربستان وکشوزهای عربی است چرا در خود این کشورها توسعه علمی بعد اسلام به اندازه ایران بوجود نیامده چون ایرانیان صاحب تربیت و تمدنی ذاتی بودند که هر تهدیدی مثل حمله مغول و استیلای عرب ( البته حساب اسلام از برخی عربهای غاصب حکومت جداست ) را به فرصت تبدیل کردند زبان وادبیات فارسی سرآمدی بالاتری اکنون نسبت به زبان وادبیات عرب دارد هرچند در هزارو چهارصد سال قبل آنها در نظم و شعر جلوتر بودند مفاخر ادبی ما معروفتر از مفاخر ادبی اعراب هستند
ایرانیان ندای حقیقت رااز کلام اللهی که اعراب ایرانیان را بدانها دعوت می کردند شنیدند و پشت دولتهای خود را خالی کردند هرچند دولتهایی بعد اسلام سر کار آمدند که حقیقت اسلام را پشت گوش انداختند وفقط اسم ورسم ظاهری اسلام را حفظ کردند
بنده دانش آموخته ادبیات فارسی هستم سیر تطور نظم ونثر فارسی از ابتدای حمله اعراب آغاز می شود در ابتدا نظم ونثر فارسی چون طفل کوچکی بوده اما بتدریج رشد ونمو یافت و بزرگ شد واز خود نظم نثر عرب هم دربسیاری موارد سرآمدتر شد اما این امر بدان معنا نیست که شعری قبل اسلام وجود نداشته باشد خب ایرانیان در این زمینه آنزمان پیشرفته نبودند اما همین فردوسی دیوان خود را با تکیه بر داستانها وافسانه های قبل از اسلام ایران سروده که آنرا به شهرتی بی نظیر در جهان رسانده است پس محتوا وجود داشته قالب شعری بعدا اضافه شده
شعر وزبان یک بعد فرهنگ بشری است نه همه آن

۹۷/۱۲/۳ ۱۶:۰۲

ایران و منطقه آذربایجان همیشه به هم متصل بوده و هیچ وقت سوای از هم نبوده فارغ از اینکه به هر زبان یا قومیتی بوده باشند درصورتیکه همین الان ترکی هفتمین زبان زنده دنیاست ولی فارسی حایگاهی ندارد
اینکه ایران همیشه مهد علم و تمدن بشری بوده هیچ شکی نیست همانها که کتابهای ما و کتابخانه‌های مارا آتش زدند امروزه نیز همانها برای زیرسوال بردن تمدن و علم ایرانیها قبل از اسلام عللی را ذکر میکنند که فقط جاهلان و کسانیکه نمی‌اندیشند میتوانند حرفشان را قبول کنند مثلا در استدلالشان برای ساخت تخت جمشید میگویند که برده‌ها را از کشورهای خارجی آورده بودند واقعا خنده‌آوره چه کسی این حرف را زده و چه کسی حرف آنهاراقبول کرده است ۲۵۰۰سال قبل شاید ازهر ۱۰۰۰۰نفریکی مهندس میشد یا ازهر۱۰۰۰۰نفر یکی دانشمند میشد کدام عقل کل قبول میکند که این مهندس و دانشمند به جنگ برود درصورتیکه درآن زمان جنگ‌آوران نیاز به تنی تنومند داشتند و دانشمندی که تمام توانش را به مطالعه میگذراند چه موقعی تمرین جنگی میکرد شاید اشتباهشان دراین هست که آنها زمان قدیم را باالآن مقایسه میکنند که توهر خونه‌ای ۴و۵تا مهندس هست و به جنگ رفتن نیازی به تن خیلی تنومندی ندارد خنده‌آور است واقعا کجایند کسانیکه این استدلالهای کودکانه را اورده‌اند و کجایند کسانیکه اینهارا قبول کرده‌اند حالا تخت جمشید را آنها ساختند مابقی تمدن آیا نیازی به علم نداشت؟ تاریخ و تمدن ایران و مهد علم و عدالت و تمدن ایران درجهان قبل از اسلام بدون انکاره منطقه آذربایحان هم جزئی از همان ایران هست و در تاریخش،سهیم است سوای هر زبان و نژادی که دارد

۹۷/۱۲/۳ ۱۵:۴۷

این دیگه نوبره.مگه شیخ صفی شاعرهم بوده؟تاانجایی که شنیدیم عارف ومسلک وخلوت نشین بوده.حتی نوادگانش شاه طهماسب وشاه عباس کبیرفارسی مینگاشتند.
کی دیده ایشون به دیدارسعدی رفته؟شیرازکجااردبیل کجا؟کدام مورخ اینویادداشت کرده؟به احتمال زیادم ایشون عربی مینوشته نه فارسی نه تورکی.

۹۷/۱۲/۳ ۱۵:۳۰

هرچند شما نتوانستید یک دیوان شعر فارسی پیش از اسلام نام ببرید ولی به درخواست شما شعری ترکی معاصر با سعدی و حافظ را می آورم از شیخ صفی الدین اردبیلی، عارف نامی و جد اعلای سلسله صفویه که اتفاقاً در شیراز دیداری با سعدی نیز داشته و از وی رنجیده خاطر نیز بوده است:

صفی نی قویما یالقوز، گئتمه گئتمه گئتمه گل گل گل

یازیق دور باشیوا دؤنوم، اؤلور واللهی باللهی

نقل از قارا مجموعه یا مجموعه کبیر شیخ صفی

۹۷/۱۲/۳ ۱۵:۱۱

هموطن گرامی اذربایجان اثارباستانی ومفاخرزیادی داره ،سرایرانه.مامخلص همشون هستیم حرفی نیست.
ولی من بیسوادم نمیخام نادان بمیرم.نسخ یااشعارترکی قبل ازاسلام هم نمیخام.
شاعرترک همدوره هم قرن حافظ سعدی فردوسی یااصلاتاچهارصدسال پیش که تومحدوده اذربایجان باشه یه بیت یایه نسخه کوتاه به زبان ترکی باشه قبوله.ممنون میشم

۹۷/۱۲/۳ ۱۴:۳۶

عرض کردم فقط و فقط و فقط نام یکی از کتابهای سوزانده شده توسط مسلمانان را نام ببرید تا تمام ادعاهایتان را چشم بسته بپذیرم.

اینها مصداق همان جوک است که در کامنت دیگری عرض کردم. ایران پیش از اسلام حتی دیوان شعر هم ندارد.

۹۷/۱۲/۳ ۱۳:۳۰

با این استدلال حتی اگر به ناموستان دست درازی شود باید بی تفاوت باشید چون اولویت اقتصاد است

۹۷/۱۲/۳ ۱۲:۳۶

این منصفانه نیست بگوییم علم قبل از اسلام در ایران توسعه ای نداشته البته سرعت رشد علم بعد از اسلام بمراتب بیشتر بوده اما دوره قبل وبعد اسلام هرکدام مزایا ومعایبی را داراهستند حکومتداری دوره قبل اسلام مستبدانه بوده واین استبداد مانع مشارکت همگانی در توسعه علم بوده واین مختص ایران نبود همه جای دنیا چنین بوده است اما با این حال شواهدی اندک که بعد از آتش سوزی کتابها در حمله اعراب به ایران رخ دادبر جای مانده نشان از پیشرفتهای علمی بویژه در دوران ساسانی دارد علم و پیشرفت آن سیر تطور را داراست ودر هر دوره ای باندازه ای پیشرفت می کند وپیشرفت هر دوره بر پایه پیشرفتهای قبلی صورت می گیرد وچنین نیست که پیشرفتهای دوره اسلامی از صفر شروع شده باشد حکومتداری دوره قبل از اسلام بمراتب منسجم تر و تاحدودی در برخی برهه ها ( مثل حکومت انوشیروان )عادلانه تر از دوران اسلامی ( منهای دوره محدود حکومت پیامبرص و علی ع )بود که مشروعیت آنها را جز در برهه هایی ائمه هم تایید نکردند ودرواقع همان حاکمان مستبد گذشته بودند حکومتداری ایران باستان یک حکومتداری بود که کمتر آمیخته به شرک بود و نظم نسبتاعقلانی با توجه به هرم قدرت داشت هرچند توده ها کمتر نقش داشتند و بالطبع علم هم با مشارکت آنها جلو نمی رفت که همین نظم حکومتداری بعد اسلام مختل شدو فقط غلبه فرهنگ اسلام و تشویق به علم و دانش و افزایش تبادلات و مراودات علمی وفرهنگی عمومی در دوره بعد اسلام مزید علت شد و رشد شتابان علم را موجب گشت و حکومتها ناچار از تن دادن به مشارکت عمومی در برخی عرصه ها مثل علم بودند آتش سوزی کتابخانه ها در حمله اعراب به ایران شواهد علمی را تاحدودزیاد از بین برد تا نتوانیم اکنون قضاوت عادلانه ای داشته باشیم اما درکل مشارکت عمومی در دوره بعد از اسلام در رشد علم از دوره قبل از اسلام بیشتر بوده ودر سابق علم در اختیار طبقه خاص بوده ولی چنین نبوده که رشد علم چه بوسیله دانشمندان وارداتی از دیگر سرزمین ها چه خود ایرانی ها صورت نپذیرفته باشد

۹۷/۱۲/۳ ۱۲:۰۵

گوشت کیلویی 150 هزار تومن شده. پراید شده 50 میلیون. شما تو فکر این هستین که اذری یا ترک. بابا شکم گرسنه اذری و ترک براش فرقی نداره

۹۷/۱۲/۳ ۰۹:۳۱

آقای ایرانی
شما فقط کتابهای تحریفی پان فارسها را میشناسی و قبول داری. اولا خیلی راحت میتوان گفته های دیگر پیامبر در مورد ترکان را هم روی اسکناسها چاپ کرد ولی این که نشد دلیل. ثانیا پیامبر گرامی نگفته علم در فارسستان باشد بلکه گفته در ثریا . ثالثا شما چند تا نمونه از آثار تاریخی را خواستید و من برایتان آوردم و حالا چیز دیگر میگوئید و دائم از این شاخه به آن شاخه میپرید. برای اطلاع از آثار تاریخی انکارناپذیر توصیه میکنم کتاب تاریخ دیرین ترکهای ایران نوشته دکتر ذهتابی را مطالعه فرمایید تا از ترک بودن آذربایجان مطمئن شوید.

۹۷/۱۲/۳ ۰۰:۱۵

در دنیایی که هر ۷۰روز علم بشر دوبرابر میشود مسلمه که هرچه پیشتر برویم با علم بیشتری روبرو میشویم ومسلمه که علم هفت هزارسال قبل قابل مقایسه با ۱۴۰۰سال قبل نیست همین علم فیزیک و مشا۶ده کنید تا اواخر قرن۱۹ حتی ده‌درصد از علم کنونی را نداشتیم حالا همین استدلال و به هزاره‌های قبل ببرید قطعا همین موضوع مصداق دارد شما خودتان اقرار میکنید که آثارباستانی میانه مثلا تپه‌ها فقط خاک هستند چون برای ۷۰۰۰سال قبله ولی اصفهان آثارش باقیمانده چون برای عصر صفویه علم هم همینطوره البته صدهابرابر بیشتر
همه آنها به کنار چه کسی میتواند باور کند تمدن بدون علم باشد یاچه کسی باور میکند ساخت کاریزهای یزد و این همه اثرباستانی که شاهکار علوم مهندسی میباشند بدون علم میباشد یا همه را خارجیها ساخته‌اند
اینکه علم پس از اسلام به ایران آمده ساخته دست برخی افراد هست که میخواهندبه این رژیم ارزش بدهند یا حداقل اینگونه جلوه بدهند که از اعراب شری به ما نرسیده فقط خیر بوده و رفتار کنونی خودشان را مشدوع جلوه دهند ولی باید با عقل وتدبیر به موضوعات نگاه کنیم

۹۷/۱۲/۲ ۲۳:۱۶

نمیدانم از کجا کپی پیست کرده اید ولی همین هم نشان میدهد ایران پیش از اسلام چیزی نداشته که در کوره حمام ها سوزانده شود. هرچه بوده بعد از اسلام و در دوره عباسی و با مرکزیت بغداد بوده.

۹۷/۱۲/۲ ۲۳:۱۲

قابل بحث نیستید چون اطلاعاتتان اشتباه است. تورات 3500 سال پیش آمده. اعراب 1400 سال پیش حمله کرده اند. مصر 5000 سال پیش تمدن بزرگی داشته. ایران در طول تاریخ جز قدرت نظامی, به علم و هنر شهرت نداشته است. اگر بوده لطفا منبع!

۹۷/۱۲/۲ ۲۳:۱۰

 

درباره‌ی تاریخ علوم در ایران کهن (پیش از ساسانیان ) با آن که می توان از پاره‌ای اشارات اوستا و اخباری که در داستان‌های ملی ایران و یا آثار مؤلفان خارجی مانند هردوت و دیگران، آمده است استفاده کرد، ولی برای ذکر اطلاعات روشن در این باب بهتر آن است که از دوره شاهنشاهی ساسانی ( 226- 652 میلادی ) یعنی عهد پختگی و کمال تمدن و فرهنگ ایران پیش از اسلام آغاز کنیم زیرا اگر چه با غلبه‌ی اسلام بر ایران مقدار بسیاری اسناد مربوط به فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام یا به‌کلی از میان رفت و یا دگرگون شد، با این حال از باقی مانده‌ی اطلاعاتی که در آثار ملت‌های قدیم و گاهی در منابع عربی و فارسی دیده می شود می توان اطلاعات سودمندی درباره‌ی علوم آن دوران به‌دست آورد.

در دوره‌ی ساسانی به ریاضیات و نجوم توجه بسیاری شده است. وجود زیجهایی از قبیل زیج شهریار (زیگ شتریار) و رصدهایی که مورد تقلید گروه بزرگی از منجمان اسلامی قرار گرفته است و پیشرفت چشمگیر ایرانیان درآغاز تمدن اسلامی در ریاضیات و نجوم و هیأت و ترجمه‌ی کتاب هایی در همین علوم و فنون از پهلوی دلیل بارز ترقی ایرانیان عهد ساسانی در علوم ریاضی است.

صاعد اندلسی1 در «طبقات الامم» می گوید: از ویژگی‌های مردم ایران توجه آنان ‌است به طب و احکام و نجوم و علم تأثیر کواکب در عالم سفلی و آنان را در باب حرکات کواکب رصدهای قدیم بوده و روش‌های گوناگون در مسائل فلکی داشته‌اند و یکی از آن‌ها طریقه‌ای است که ابومشعر جعفر بن محمد بلخی زیج خود را بر آن ترتیب داد و در آن زیج گفت که آن طریقه‌ی علمای سابق ایران و سایر نواحی است. ابومشعر مذهب ایرانیان را در تنظیم ادوار عالم ستوده و گفته است که اهل حساب ایران و بابل و هندو چین و بیش‌تر ملت‌ها که معرفت به احکام نجوم دارند متفقند که درست‌ترین دورها، دوری‌ است که ایرانیان تنظیم کرده و «سنی العالم» نامیده اند و علماء عهد ما آن را «سنی اهل فارس» می‌گویند.

صاعد اندلسی باز در دنبال این مطلب می‌گوید: ایرانیان کتب مهمی در احکام نجوم داشته‌اند و یکی از آن‌ها کتابی است در صورت‌های درجات فلک منسوب به زرتشت و دیگر کتاب «جاماسپ» است. از این دو کتاب که نام برده‌اند ترجمه‌‌ی فارسی دومین کتاب که بدون شک از ترجمه‌ی عربی آن گرفته شده، در دست است.

شواهد مختلف ثابت می کند که دانسته‌های نجومی ایرانیان که در آن‌ها بر مبانی اطلاعات چینی و کلدانی و یونانی تحقیقات جدیدی افزووده شده، در اواخر عهد ساسانی وسعت بسیار یافته بود.

در پاره‌ایی از کتاب‌های پهلوی اصطلاحات فراوان علمی موجود است و این اصطلاحات که اغالب قابل تطبیق بر اصطلاحات فلسفی یونانی به خصوص ارسطو است می‌رساند که در مراکز دینی زرتشتی مانند مراکز مسیحی ایرانی توجه خاص به حکمت یونانی وجود داشته است.

از جمله بهترین کتاب‌هایی که به کسب این اطلاعات کمک می کند کتاب «شگند گمانیک ویچار» تألیف مردان فرخ اورمزد دانان2 است که در کلام مزدیسنا و رد بر عیسویت نوشته شده است.

علاوه بر این در کتب حکمای بزرگ اسلامی اشاراتی به روش‌ها و عقیده‌های خاص فلسفی ایرانی مانند «حکمت خسروانی» و فلسفه‌ی رایج میان مانویان و غیره داریم که همه‌ی آن‌ها قابل مطالعه و تحقیق‌اند.

ابن حزم، متکلم و فیلسوف اندلسی، می‌گوید که محمد بن زکریای رازی قول بقدماء خمسه، یعنی خالق، نفس کل، هیولی اولی، مکان مطلق یا خلاء، زمان مطلق یا دهر، را از زرتشتیان گرفته است3 و باز او می‌گوید که اعتقاد مشهور زرتشتیان برآن است که خالق عالم یعنی «اورمزد» و ابلیس یعنی «اهریمن» و «گاه» یعنی زمان و «جای» یعنی مکان و «خلاء و توم» یعنی جوهر یا هیولی یا خمیره، پنج قدیم‌اند. مسعودی در التنبیه والاشراف (ص 93) نیز همین مطلب را ذکر می‌کند.

این اطلاعات و همچنین مطالعه‌ی دقیق در مبادی فلسفی شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی ( ابوالفتوح یحیی بن حبش مقتول به سال 587 هجری) و تصریح او به این‌که قسمتی از نظریه‌هایش مبتنی بر حکمت خسروانی است و به‌خصوص با توجه به اصطلاحاتی که از حکمت ایران پیش از اسلام اخذ کرده است 4 شیوع روش خاصی از حکمت را در ایران پیش از اسلام که به دبستان‌هایی نیز تقسیم می شده است ثابت می‌کند.

نظریه‌ها و دستورها و اصطلاحات پزشکی و ستور پزشکی ( بیطاری= دام پزشکی ) که از هوسپارم نسک و نیکا ذوم نسک ( از جمله بیست و یک نسک اوستای دوره‌ی ساسانی) در کتاب دینکرت نقل شده قابل توجه است و اطلاعات دقیقی درباره‌ی پزشکی در ایران پیش از اسلام به ما می دهد و این البته غیر از اطلاعات علمی دقیقی است که در میان علمای عیسوی سریانی زبان ایرانی درباره‌ی علم طب وجود داشته و بعد از این درباره آن بحث خواهیم کرد.

در کتاب سوم دینکرت رساله‌ی کوچکی راجع به طب نقل شده که بدون شک از یک منبع عهد ساسانی گرفته شده و نویسنده این رساله بیماری جسمانی و روحانی را از یکدیگر تمیز داده و در برخی از معالجه‌های جسمانی مداوای روحانی را لازم دانسته است و این درست یادآور اصطلاح «طب الابدان و الانفس» در کتب اسلامی است و نیز یادآور روش پزشکان گندیشاپور است که برای پزشک علاوه بر اطلاع از طب و طبیعیات، فرا گرفتن مطالبی را درباره حکمت و «علم النفس» لازم می‌دانسته‌اند.

برخی از کتاب‌های طبی که در عصر ترجمه و نقل علوم، به زبان عربی در آمد از نوشته‌های سریانی یا پهلوی تألیف علمای ایرانی بوده است و علاوه بر کتب طبی در الفهرست ابن الندیم نام کتاب‌های متعدد دیگری در علوم مختلف از قبیل: ستور پزشکی، کشاورزی، امراض و معالجات مرغان شکاری، تعلیم و تربیت کودکان، آیین جنگ و نظایر این‌ها ذکر شده که در آن‌ عصر به زبان عربی ترجمه کرده بودند.

در همان حال که میان زرتشتیان و مانویان و مزدکیان و زروانیان عهد ساسانی روش‌های خاص در علوم عقلی و حکمی و کلامی رواج داشت، یک جریان علمی بسیار نیرومند از سرحدات غربی شاهنشاهی ساسانی به جانب ایران پیش می‌آمد و آن نفوذ و پیشرفت عقاید و نظرها و آثار علمی یونانی است که با شیوع مسیحیت و رواج زبان سریانی یعنی زبان رسمی عیسویان نسطوری ایران توأم بود.

متخرجان مدرسه ایرانیان5 رها6 که پیش از قرن پنجم میلادی در آن شهر تشکیل یافته بود در تمام قرن پنجم و ششم میلادی با قوت تمام سرگرم ایجاد کلیساها و حوزه های تدریس در بسیاری از شهرهای داخلی ایران بودند؛ از این مدارس عیسوی ایران عالمان بزرگی مانند نرسی مجذوم7بنیان‌گذار مدرسه‌ی نصیبین و فرهاد8 رییس دیر مارمتی در موصل و مار ابای اول9 جاثلیق سلوکیه برخاستند. از آن میان از پولوس ایرانی10 رییس حوزه‌ی ایرانی نصیبین کتابی مشتمل بر بحث درباره‌ی منطق ارسطو به سریانی در دست است که برای خسرو انوشیروان نوشته. از سایر معلمان این مدرسه‌های مذهبی و علمی مردان دیگری مانند ابراهیم مادی11 برهادبر شابای کرد12 ، ماربابا گندیشاپوری13 
پولوس پسر کاکی - کرخه‌ایی14 ، معانا بیت اردشیری15 و امثال آنان را نام برده اند که اغلب تألیف‌هایی به سریانی در انواع علوم عقلی داشته‌اند.

ذکر همه‌ی مراکز علیم عیسویان که در آن‌ها تألیف کتب علمی به زبان سریانی یا ترجمه کتاب‌ها از یونانی و پهلوی به سریانی رایج بود در این‌جا مقدور نیست لکن از آن میان اشاره‌ی مختصری به شهر گندی شاپور که در حوزه های مسیحی ایران، بیت لابات16 خوانده می شد لازمست.

گندی‌شاپور

گندی‌شاپور در شرق شوش و جنوب شرقی دزفول و شمال غربی شوشتر قرار داشت و در عهد شاپور دوم ملقب به «هویه سنیبا» یعنی ذوالاکتاف ( 310- 379 م.)سی سال پایتخت او بود و در همین حوزه است که از ترکیب شیوه‌های پزشکی یونانی و ایرانی و هندی، روشی که از هر سه‌ی آن‌ها کامل‌تر بود به‌ وجود آمد. شهرت علمی گندی‌شاپور تا مدتی از آغاز دوره‌ی اسلامی هم باقی بود و از اواسط قرن دوم هجری به بعد به تدریج داشمندان و معلمان مسیحی آن به بغداد منتقل شدند و در آن‌جا به تعلیم علوم پرداختند و پزشکی را به دانشجویان مسلمان یا عیسوی که در آن شهر اجتماع می‌کردند می‌آموختند.

از مهم‌ترین معلمان گندیشاپور که در پزشکی و داروسازی، حوزه درسی در بغداد ایجاد کردند باید کسانی مانند جورجیس پسر بختیشوع و بختیشوع پسر وی و ابویزید چهاربخت و پسرش عیسی و ماسویه و پسرش یوحنا و شاپور پسر سهل را نام ببریم که تألیف‌های آنان پایه‌های اساسی علم طب در تمدن اسلامی است.

نهضت علمی عهد انوشیروان

مطلب مهمی که از حیث تاریخ علم در ایران قبل از اسلام قابل توجه است آن‌که در عهد انوشیروان (531- 579 میلادی) بنابر میل و اراده‌ی او نهضت علمی زورمندی در ایران پیدا شد. وی بنا بر نقل اکاثیاس، فلسفه را از اورانوس طبیب و فیلسوف آموخته بود و به عالمان و حکیمان و مترجمان و ادیبان توجهی خاص داشت و هر یک را به کاری می‌گماشت. چنانکه بولس ایرانی را مأمور تألیف کتابی در منطق ارسطو کرد و با وساطت جبراییل درستبد17، یعنی وزیر یا رئیس بهداری، در سال بیستم از سلطنت خود پزشکان گندیشاپور را گرد آورد تا به طریق پرسش و پاسخ کتابی در علوم طب بنویسند و استفاده او از برزویه پزشک در ترجمه‌ی کتاب‌های هندی و معاشرت حکیمانه او با بزرگمهر بختگان خود مشهور است.

از اتفاقات مساعد علمی در دوره‌ی آن شاهنشاه، پناه جستن هفت تن از دانشمندان مشهور یونان است که از بیم تعصب یوسی نیانوس، امپراطور روم شرقی، به ایران آمدند و به فرمان خسرو به مهربانی پذیرفته شدند.

این حکیمان پیروان شیوه نوافلاطونی بودند و انوشیروان با بعضی از آنان به خصوص پریسکیانوس18 مباحثه‌هایی داشت و از پرسش‌ها وکتابی از پاسخ‌های آن دو ترتیب یافت که اکنون ترجمه‌ی ناقصی از آن بلاتین در کتابخانه‌ی سن ژرمن- پاریس با عنوان "حل مسائلی درباره‌ی مشکلات خسرو پادشاه ایران"19 موجود است. این کتاب شامل بحث‌های مختصری در مسائل مختلف روانشناسی، کارهای اندام‌ها، حکمت طبیعی، نجوم و تاریخ طبیعی است.

غیر از مرکز مسیحی که گفته شد در دوران عهد ساسانی مرکزهای علمی دیگر برای انواع خاصی از علوم به خصوص ریاضیات و طب وجود داشته است. این مراکز سنت‌های علمی خود را در دوره‌ی اسلامی مدتها ادامه دادند . از جمله آن‌ها یکی اهواز است که در اواسط قرن دوم نوبخت اهوازی بزرگترین منجم و ریاضی دان آن زمان و پسرش خرشاذماه از آن برخاستند. دیگر شهر مرو بود که ابن زین و ماشاءالله بن اثری دو تن از بزرگترین مؤلفان ریاضی ایران در اوایل قرن دوم هجری در آن حوزه تربیت شدند و به خصوص ماشاءالله بعد از مهاجرت به بغداد جزو استادان بزرگ ریاضی در آن شهر محسوب گردید.

ترجمه علوم

با اطلاع از این مقدمات معلوم می شود که در ایران پیش از اسلام علوم به مراحل بسیار مهمی از ترقی ارتقاء یافته و دارای مرکزهای متعدد زرتشتی و عیسوی و مانوی و جز آن‌ها شده بود که در آن‌ها علومی از قبیل منطق، نجوم، ریاضیات، طب، داروسازی، طبیعیات، فلسفه و کلام مورد مطالعه بوده و علمای همین مرکزها بودند که با غلبه‌ی عرب به تدریج زبان خویش را از پهلوی و سریانی به عربی برگرداندند و کتاب‌های خود را بدان زبان تألیف کردند وسپس بعضی از آنان به بغداد رفته و آن شهر نیز مرکزیت علمی یافت. به عبارت دیگر ظهور خیرکننده اختر علم در تمدن نو ساخته‌ی اسلامی محصول عرب و حکومت‌های عربی نبود، بلکه عده‌ایی از مرکزهای علمی ایران و جزیره و سوریه که همه از سالیان دراز وجود داشتند با غلبه عرب و شیوع زبان عربی به تدریج تغییر زبان دادند و وضعی را ایجاد کردند که بعدها موجب گمراهی محققان در عربی دانستن آنان گردید.

بعد از تشکیل دولت‌های اموی و عباسی گروهی از عالمان ایران به مرکزهای قدرت، یعنی پایتخت‌های ممالک اسلامی، روی نهادند. توجه واقعی حکومت اسلامی به علوم و علما از عهد بنی عباس و تحت تأثیر مستقیم و انکارناپذیر رجال و خاندان‌های ایرانی آغاز شد و تا اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم در دستگاه‌های خلافت بغداد و امارت‌های داخلی ایران از قبیل خوارزمشاهان و آل بویه و سامانیان و زیاریان و دیلمیان و غزنویان به نهایت قوت رسید ولی از آن پس در عهد تسلط قبایل و غلامان تورانی نژاد آسیای مرکزی ضعیف و سست شد.

ظهور خیرکننده اختر علم در تمدن نو ساخته‌ی اسلامی محصول عرب و حکومت‌های عربی نبود، بلکه عده‌ایی از مرکزهای علمی ایران و جزیره و سوریه که همه از سالیان دراز وجود داشتند با غلبه عرب و شیوع زبان عربی به تدریج تغییر زبان دادند و وضعی را ایجاد کردند که بعدها موجب گمراهی محققان در عربی دانستن آنان گردید.

در قرن‌های دوم و سوم و چهارم هجری مترجمان ایرانی پهلوی زبان یا سریانی زبان و نیز مترجمانی که از سوریه و شمال عراق می آمدند و به احتمال زیاد گزارندگان نطبی و هندی کتاب‌های بسیار در مسائل مختلف علمی از قبیل منطق و کلیات حکمت و علم نبات و حیوان و معادن و هیأت و علم اعداد و هندسه و موسیقی وفلاحت و طب و بیطاری و جز آن‌ها به زبان عربی نقل کردند و همین امر خود مقدمه‌ی آن همه تألیفات علمی در زبان پارسی گردید. منابع مهم مترجمان دوره اسلامی بیش‌تر آثار علمی به زبان پهلوی و یونانی و هندی و نبطی بوده است. از بزرگترین مترجمان ایرانی که به یکی از زبان‌های سریانی و یونانی و پهلوی و هندی آشنا بودند و نقل کتب علمی را به زبان عربی وجهه همت قرار دادند، چند تن را در اینجا نام می‌بریم:

جورجیس بن بختیشوع گندی شاپوری که ریاست بیمارستان آن شهر را بر عهده داشت و در عهد خلافت منصور عباسی ( 136- 158 هجری ) چندی در بغداد به سر برد، وی علاوه بر ترجمه بعضی کتاب‌های طبی سریانی به عربی کتاب‌هایی نیز به سریانی در علم طب تألیف کرد که مهم‌تر از همه الکناش بود. خاندان بختیشوع مدتها در بغداد ریاست پزشکان را بر عهده داشته و غالب آن‌ها خود مترجم کتاب یا مشوق مترجمانی دیگر بوده‌اند.

روزبه پارسی، ابن المقفع ( مقتول به سال 142 هجری ) که در اصل مترجم کتاب‌های ادبی و تاریخی پهلوی به زبان عربی بوده است. یک ترجمه معروف از کتاب‌های منطق ارسطو که به زبان پهلوی در آمده بود از او باقی مانده است که بعضی آن را به پسرش محمد نسبت می دهند.

نوبخت اهوازی و پسرش ابوسهل فرشاذ ماه هر دو از مترجمان قرن دوم هجری بوده و کتب ریاضی را از زبان پهلوی به زبان عربی نقل می کرده اند. خاندان نوبختی مدتها به کار ترجمه ریاضی و ایجاد تألیفاتی در ریاضیات و در علم کلام مشغول بوده اند.

عمربن فرخان طبری از ریاضی‌دانان و منجمان بزرگ بوده و در خدمت خاندان برمکی و فضل بن سهل وزیر مأمون و خود مأمون به سر می برد و عده‌ای از کتاب‌های ریاضی را به امر مأمون به عربی ترجمه کرد.

ابراهیم فزاری و پسرش محمد که هر دو از منجمان و ریاضی‌دانان بزرگ بوده و از نخستین کسانی هستند که در تمدن اسلامی از کتاب‌های ریاضی هندی استفاده و آن‌ها را به زبان عربی ترجمه کرده‌اند. محمد بن ابراهیم قسمتی از مجموعه نجومی سید هانتا20 را به عربی درآورده و به السند « هندالکبیر» موسوم ساخته است ( وفات او در 183 هجری اتفاق افتاد ). السند تا عهد مأمون در نجوم مورد استفاده بود تا محمدبن موسی الخوارزمی (متوفی در اوائل قرن سوم) آن را تلخیص کرد و زیج خود را با بعضی تصرف‌ها و وارد کردن قسمتی از اصول ایرانی و یونانی بر مبنای آن ترتیب داد.

مترجمان دیگری هم از میان ایرانیان در قرنهای دوم و سوم و چهارم سرگرم کار نقل علوم به زبان عربی بودند که از میان آن‌ها مهمتر از همه یوحنا ماسویه‌ی‌ گندیشاپوری و خاندان او و موسی بن خالد الترجمانی، مترجم قسمتی از سته‌ی عشر جالینوس و عیسی بن چهار بخت گندیشاپوری ناقل بعضی از رسائل جالینوس و علی بن زیاد تمیمی مترجم زیج شهریار از پهلوی است.

در قرن چهارم و پنجم چند مترجم بزرگ ایرانی سر گرم نقل کتاب‌هایی در رشته‌های طب و فلسفه و نجوم به عربی بوده‌اند که بعضی از آن‌ها اهمیت وافری در کار خود دارند. از جمله‌ی آنان یکی ابوالخیربن خمار است که در اوایل قرن پنجم هجری در گذشت؛ زندگانی او بیشتر در خوارزم و غزنین به‌سر آمد. وی در طب از بزرگان عهد خود بوده و از جمله‌ی مترجمان بزرگ سریانی به عربی شمرده می‌شود.

دیگر ابوریحان بیرونی خوارزمی، ریاضی دان بسیار مشهور قرن پنجم هجری است که چند کتاب ریاضی و طبی هندی را از زبان سانسکریت به عربی درآورد.

زحمات مترجمان مذکور و عده‌ی زیادی از مترجمان دیگر که از بلاد عراق و شام می‌آمده­اند، مانند حنین بن اسحق و پسرش اسحق و قسطا بن لوقا و متی بن یونس و مانند آنان، موجب شد که مقدار زیادی کتاب‌های علمی یونانی و سریانی و پهلوی و هندی به زبان عربی ترجمه شود و در دسترس دانشمندان و طالبان علم قرار گیرد.

تشویق خلفای بغداد و خاندان‌های وزارت و امارت ایرانی نژاد که در بغداد یا در نواحی مختلف ایران وجود داشتند عده‌ی فراوانی را به مطالعه و تحقیق و تعلیم و تعلم این کتاب‌ها وادار کرد و در نتیجه به سرعتی زیاد مسلمانان با علوم عقلی و نظری قبل از تمدن اسلامی آشنایی یافته و به زودی در غالب آن‌ها صاحب نظر گردیدند.

بدون تردید و بی هیچ‌گونه تعصب یا خروج از دایره تحقیق باید گفت که سهم ایرانیان در این مراحل مختلف زیاد و قابل توجه بود. هم مشوقین به ترجمه و نقل و ایجاد علوم و هم عده زیادی از مترجمان آن‌ها و دانشمندان و مشتغلین به علوم از ایرانیان بوده اند و آنان هستند که علوم عقلی را در تمدن اسلامی پی ریزی و نگهبانی کردند وبه پیش بردند و هنگام توقف نیز از حفظ آن خودداری ننمودند.

نتیجه فعالیت‌هایی که در قرن دوم و سوم و چهارم برای انتقال علوم به تمدن اسلامی صورت گرفت آن شد که عده زیادی از ایرانیان در رشته‌های مختلف علوم عقلی هر یک به نحوی وارد شوند و آثاری از خود برجای نهند.

ارزش عمده کار این داشمندان در آن است که توانستند با استفاده از منابع مختلف و تکیه بر آن‌ها علوم را از آنچه در نزد یونانیان یا ایرانیان معمول بود بیش‌تر وسعت بخشند و سپس تجربه‌ها و پژوهش‌های خود را بر آن‌ها بیفزایند و در نتیجه در رشته‌های مختلف علمی پیشرفتهایی را به وجود آورند.

ترجمه کتابهای متعدد این دانشمندان از حدود قرن دوازدهم میلادی به بعد به زبان لاتین و تدریس آن‌ها درمدرسه‌های اروپایی باعث شد که پیشرفت‌های علمی ایرانیان، دانشمندان اروپا را نیز در پیش بردن علوم یاری کند و مقدمه‌ی کار آنان را برای پیشرفت‌های علمی قرن‌های جدید فراهم سازد.

زیرنویس

از کتاب ...مکتب‌های ایرانی(مسیحی) Ecole des Persesرجوع شود به "رسائل فلسفیه لمحمد بن زکریا الرازی" از اتشارات Paul Kraus ، چاپ مصر، 1939، صفحه 191 به بعد.تاریخ ادبیات ایران، ذبیح‌ الله صفا، جلد دوم، صفحه‌ی 297-305شهر رها( Orfa ou Edessa ) از شهرهای ساحل علیای فرات که از سال‌های پایانی قرن دوم میلادی مرکز مهم مسیحیت شد و زبان سریانی در کلیسای آن به جای زبان یونانی به کار می‌رفت.چاپ P. de Menace به تاریخ 1945 میلادیLepreasc le NarsèsAphradateMar Aba IPaulus PersaAbraham Le MedeBerhadberchaba le KurdeMar Papa de Beit LapatPaul fils de Kaki- -de KarkaMaana de Beit ArdachirBeit LapatDrudhistpat , Drust- patPriskanusSolutiones corum de quilus du Pitavit Chosroes Persarum RexSidd hanta

مقاله‌های تکمیلی

برای آن که در رشته‌های مختلف علوم و حکمت یادی از ایرانیان که به عربی یا فارسی کتاب‌هایی نوشته‌اند بشود بهتر آن می‌دانیم که در هر یک از رشته‌های علوم جداگانه سخن گوییم. فقط ذکر این نکته لازم است که علمای ما اغلب مردمی «جامع» یعنی عالم به علوم مختلف بوده و در شاخه‌های علمی عهد خود اطلاعات و آثاری داشته‌اند و بنابراین ممکن است نام آنان در رشته‌های مختلف تاریخ علوم تکرار شود.

پزشکی در دوره اسلامی

علوم طبیعی و ریاضی

• • • • • • • • • • • • • • • • •  • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • •

این مطلب از کتاب ایرانشهر برداشت شده است که پیش از انقلاب اسلامی با همکاری یونسکو و برخی از برجسته‌ترین نویسندگان آن دوران به سرپرستی علی اصغر حکمت تنظیم شده است. جزیره‌ی دانش قصد دارد این اثر جاویدان را، که در واقع فرهنگ‌نامه‌ی ایران‌شناسی است، آرام آرام منتشر کند.

  تسهیلات مطلبسایر مطالب این بخشنسخه قابل چاپارسال به دوستان

دفعات مشاهده: ۱۴۷۴۱ بار   |   دفعات چاپ: ۳۶۰۰ بار   |   دفعات ارسال به دیگران: ۳۱۰

۹۷/۱۲/۲ ۲۲:۵۱

ببین ایران چی بوده که اعراب که مصر هم جزئی از اون هست نابودش کردن تو تورات ذکر شده از خودم که نمیگم

۹۷/۱۲/۲ ۲۲:۴۴

شماازجلوبرامدگی میکنید.درحالی که دراثبات خودباشیدسعی درنفی دیگران دارید.بهتره یه نگاه به اسکناس پنج هزارتومانی تان بندازیدتاحدیث پیامبرکه اگرعلم درثریاباشدمردانی ازسرزمین پارس بدان دست خواهندیافت راببینید.
من ارجحیت فارس وترک مدنظرم نبود.کاربربرمهمان هم نمیدانم کیست.فقط میخام بدونم هزارسال پیش درکدوم کتب تاریخی نوشته شده منطقه اذربایجان ترکزبان بوده؟قدیمیترین شاعرمنطقه کیست؟اگرگنجوی ست که پارسی گوبوده انهم قرن ششم!!که اذربایجان به مرورترک میشد.
میدانم چه میخاییدبگیداینکه ان ارامگاه کوروش نیست.زبانتان مبارکتان باشدولی این زبان اکتسابی ست.

۹۷/۱۲/۲ ۲۲:۲۴

لطفا اگه امکان داره شماره سورشو بگو من الان تورات و باز کردم دارم دنبال اون مطلب باز کردم این هم از اون جعل هاست که مثلا میگن در زمان هخامنشی سازمان برنامه وبودجه وجود داشته ویا تمام شهر ها سیستم فاضلاب داشته و.....خدا پدر این جاعلینو لعنت کنه

۹۷/۱۲/۲ ۲۲:۱۷

لااقل انجیل بگویید که قبلش هخامنشیان بودند. زمان تورات ایران حتی فاقد یک حکومت بود. 1500 سال پیش از تورات, اهرام ثلاثه مصر برافراشته شدند. نبوغ هندسی و نجومی مصریان چنان بود که دانشمندان یونانی مانند افلاطون, احساس حقارت میکردند هرچند آنها برای آموزش به مصر می رفتند.

آنوقت نقش ایران این وسط , چه است دقیقا؟

۹۷/۱۲/۲ ۲۱:۳۸

آقای ایرانی یه جورایی شک میزنی . توصیه میکنم سی دی تخت گاه هیچکس رو نگاه کنی و از عمق جعل تخت جمشید توسط پهلوی ها مطلع بشی .

۹۷/۱۲/۲ ۲۱:۲۶

در کتاب تورات در زمان حصرت موسی به علم ایرانیها اشاره شده است که در آن زمان علم ایرانیها بیش از هر نقطه‌ای بود

۹۷/۱۲/۲ ۲۱:۲۱

چرا اتفاقا من شک دارم و برایم اثبات کن که مسلمانان کتابهای نجوس ها را سوزاندند. غ

منبع معتبر خارجی بیآورید که این موضوع را بیان کند نه منبع فرد پان فارسیست و ضداسلامی چون دکتر زرین کوب که خود اقرار میکند که کتاب دو قرن سکوت را در افراط ایرانی و تفریط اسلامی نوشتم.

اساتید دانشگاه جندی شابور از روم آمده بودند.

اگر دنبال معماران و مهندسان پاسارگاد هستید و نمی یابید, دلیلش این است که آنها معماران مصری بودند که در حمله کمبوجیه به مصر, اسیر شده بودند و شاهکارهای پاسارگاد را برافراشتند.

اگر تعصب نژادپرستی را کنار بگذارید اطلاعات دقیق از منابع معتبر جهانی برایتان ارائه میدهم ولی اگر اصرار بر اقرار خود دارید بحثی نخواهم داشتم.

ضمنا بحث را به آثار باستانی نکشید. بنده گفتم فقط و فقط 1 کتاب شعر پیش از اسلام ارائه دهید. همین!

۹۷/۱۲/۲ ۲۱:۰۶

وقتی بعد از ۹۷ سال استعمار وتاراج ملل تحت سلطه با این همه امکانات وبودجه نتوانستید زبان مارا فارسی کنید چطور مغول ها توانستند در زمان کوتاه با امکانات کم زبان مارا تغییر دادند آقای هوشسوز درضمن زبانی بنام فارس وجود ندارد بلکه لهجه ای تشکیل شده از زبانهای دیگر و بیشتر عربیست مثال بارزش هم این متن جنابعالی است که دراین متن نیم سطری ۳ تا از کلمات کلیدی آن عربیست

۹۷/۱۲/۲ ۲۰:۴۷

اینکه کتابخانه‌های ایرانیها را اعراب آتش زدند شکی نیست و در کتب اسنادش هست طوریکه ۳روز تنورهای شهرری را با کتب ایرانیها سوزاندند درایران اثرات تاریخی زیادی یافت میشود که قدمت کهن دارند به عنوان مثال تخت جمشید بااآن ستونهای سربه فلک کشیده حدود ۲۵۰۰سال قبل از طریق علم مهندسی پیچیده ساخته شده است راستی دانشمند و مهندس آن چه کسی بوده و چه کتابی را خوانده یا حداقل نوشته بود دانشگاه اهواز که قبل از اسلام وجود داشت اساتید آن چه کسانی بودند اعراب به دلیل دشمنی با ایرانیها و ازبین بردن هویت تاریخی ایرانیها کتابخانه‌های ایران را آتش زدند اینکه علم نزد ایرانیهابوده حتی تو تورات هم به آن اشاره شده است راستی اون علم و اون کتابها کجا رفته؟

۹۷/۱۲/۲ ۲۰:۰۷

عرض کردم ، شما خودتو به خواب زدی . من خواستم بیدارت کنم ولی نشد و نخواهد شد.

۹۷/۱۲/۲ ۱۹:۴۰

زبان فارسی یکی از آخرین زبانهاییست که به ایران نفوذ کرده است. تا همین اواخر حتی مردم کرمان و شیراز هم به زبان دیگری تکلم می کردند. فارسی امروزین فقط در خراسان رواج داشته است. پارسی باستان زبانیست که بیشتر به زبان های اسلاو و روسی باستان شباهت دارد تا فارسی دری.

۹۷/۱۲/۲ ۱۹:۲۷

متاسفانه به دليل سانسور و تحريف حقايق تاريخي، بعضی افراد را که خودشان را به خواب زده اند نمیشود بیدار کرد . اینان شايد تصور کنند که شهريار تنها شاعر ترک آذربايجاني است، يا اينکه شعراي آذربايجاني همچون نظامي و شمس و قطران فقط به زبان فارسي مي نوشتند، اما چنين نيست، شعراي زيادي به زبان ترکي آذربايجاني شعر گفته اند و نويسندگان زيادي به اين زبان نوشته اند. ادبيات شفاهي و کتبي ما داراي قدمتي چندهزارساله و با پيشينه اي بسيار قديمي تر از زبان فارسي است. بطوریکه در فاصله بين سالهاي 1830-1890 يعني قبل از ظهور دشمنان زبان ترکي در ايران جمعاً 123 اثر فقط به زبان ترکي آذربايجاني در 20 شهر مختلف چاپ شده است که از اين آثار چاپ 43 اثر در تبريز و 37 اثر در تفليس بوده است.
کتاب دده قورقود با شهرت جهاني، معروفترين اثر حماسي ترکان، بخصوص ترکان آذربايجان است. در حالي که يونسکو سال 1999 را بنام سال دده قورقود نامگذاري مي کند ما از وجود چنين اثري بي خبر هستيم!. سه نسخه دست نويس دده قورقود در کتابخانه هاي درسدن، واتيکان و برلين موجوداست . کتاب دده قورقود داستان هاي اقوام اوغوز را بازگو مي کند و مهمترين وقايع تاريخي اين داستان ها در آذربايجان و قسمت شرقي آناتولي رخ داده و در آن از قهرماني ها و ويژگي هاي قومي مردم اين سرزمين سخن رفته است. برخلاف شاهنامه فردوسي که مدحنامه شاهان باستاني است و دستاويز نژادپرستان دشمن ترک و عرب، دده قورقود حماسه اي مملو از افکار و احساسات والاي انسان دوستانه مي باشد.
پس از پیدایش خط ، اولين آثار مکتوب ادبي ترکي آذربايجان متعلق به قرن 13 ميلادي و اشعار حسن اوغلو و نصير باکويي است. اثر منظوم ترکي اين زمان نيز، صحاح النجم اثر هندوشاه نخجواني است. در قرن 14 ميلادي شاهد شاعران بزرگي چون نسيمي، قاضي برهان الدين، و ضرير هستيم. نسيمي، عارف و فيلسوف باني فرقه حروفيه را مي توان مؤسس معماري شعر آذربايجان شمرد. شاه اسماعيل ختايي و فضولي دو شاعر تواناي قرن 15 ميلادي هستند. فضولي شهرتي جهاني دارد و اشعارش به زبان هاي مختلف ترجمه شده است. اگرچه ديوان وي از سال 1828 شش دفعه در تبريز چاپ شده است، اما دريغ از يک بيت از او در کتب درسي جديد ما.از شعراي ترک قرون 16و17 مي توان از صائب تبريزي، قوسي تبريزي،تأثير، اماني و شاه عباس ثاني نام برد.واقف و آقا مسيح شيرواني، نمونه اي از شعراي قرن 18 هستند. در قرن 19 نيز شاهد شعراي بنامي چون نباتي، هيدجي، تئليم خان ساوه اي، مأذون خان قشقايي و شکوهي مراغه اي هستيم. دهها شاعر ديگر چون حقيقي، شيخ قاسم الانوار، حبيبي و صراف و ... و اديبان معاصري چون معجز شبستري، ساهر، سهند، حداد، کريمي مراغه اي و شهريار ...، که علي رغم سرکوبي شديد زبان ترکي در دوران پهلوي به ترکي شعر گفته اند، را نيز مي توان نام برد.از آثار ترکي قديم دیگر معروف در ايران مي توان به کتب ديوان لغات ترک ( قرن پنجم هجري و اولين کتاب زبان شناسي دنيا)، قوتادغوبيليک، نهج الفراديس، عتبه الحقايق وآثار ارزشمند عليشير نوايي(قرن نهم هجري) اشاره کرد. همچنین میتوان از ميرزا فتحعلي آخوندزاده، جليل محمدقلي زاده، علي اکبرصابر، حسين جاويد، جعفر جبارلي، سليمان رستم، صمد وورغون، ميکاييل مشفق، خليل رضا، بختيار وهابزاده و ... نام برد.

۹۷/۱۲/۲ ۱۹:۰۱

کاشغری که ازمنطقه اذربایجان نبوده.قرقیزبوده.چون خودش تورک بودعقایدخودشوهم درباره اذربایجان نوشته.

۹۷/۱۲/۲ ۱۸:۵۵

این تفکرات افراطی پان فارسیستی تیشه به ریشه ایرانی زده است. اعراب کدام کتاب فارسی را آتش زدند؟ اسمش چه بود؟ در کدام کتابخانه بود؟ یاد آن جوک می افتم که دزدی به خانه درویشی زد و درویش مستمند داد و بیداد کرد که:

ای واااااای! یخچال ساید بای سایدم را بردند!

هوااااار! تلویزیون ال ای دی ام را بردند! 

واویلااااااا! فرش ابریشمینم را بردند!

کدام کتاب؟ کدام کتابخانه؟ این مسلمانان چرا کتابهای مصری و هندی را نسوزاندند و درست کتابهای ایرانی را سوزاندند؟ چطور تفکرات ضداسلامی امثال کسروی و زرین کوب را تکرار می کنید بدون اینکه حتی نام یک کتاب برده شود؟

برادر من! ایران قبل از اسلام هیچ کتابی نداشت. هیچ شاعری نداشت. این تنبلی یا بی عرضگی یا هرچه را، به اسم آتش سوزی مسلمانان نگذارید.

برفرض هم که ادعای شما درست باشد، پس نتیجه بگیریم که همان اعراب کتابهای ترکی را هم آتش زدند. چرا ادعا می کنید که ترکها کتاب نداشته اند و فارسها داشته اند ولی مسلمانان آنها را سوزاندند!!

۹۷/۱۲/۲ ۱۸:۴۴

بنظرمیرسه جای سوال کننده وجواب دهنده عوض شده.اینطوری پیش بره به نتیجه نمیرسیم.ارتباط اذربایجان بااتشکده های باکوراعرض نکردید؟ازقوم اذکه گفتیدچه اثری باقی مانده؟علاوه براینکه خودکلمه اذربایجان تورکی نیست نمونه میاندواب هم اسم فارسی ست .میدانم دردوره دموکرات اسم قوشاچای بران نهادندولی دوباره به اسم اصلی ش میاندواب برگشت.درجواب سوالتان میدانیم که درحمله مغول تمام کتب ازبین رفت حتی بعدادرزمان حمله اعراب هم کتب سوزانده شد.حرف ماچهارصدپانصدسال قبل هست که صفویان که اذری بودندنه تورک یک نوشته تورکی ندارند.افشارهم به همین صورت نسخ خطی ترکی نداشتند.
درهرسایت یاگروهی ببینم بایدواقعیت هاروبازگوکنم.

۹۷/۱۲/۲ ۱۸:۳۲

آقای ایرانی
از کتاب دیوان الغات ترک خبر نداری؟ یا داری و وانمود میکنی ؟

۹۷/۱۲/۲ ۱۸:۲۲

برفرض که ادعای شما درست باشد, اینکه زبان فارسی یک کتاب شعر یا داستان پیش از اسلام ندارد, میتوان نتیجه گرفت که زبان فارسی وجود نداشته است؟

۹۷/۱۲/۲ ۱۷:۰۹

نه واقعا من فکر کردم این آقای مهمان شوخی میکنند . هنوز نمیدونند فرق آذربایجان و ترک چی هست ! آقا نمیخوای قبول کنی یه چیزه دیگه ولی اگر میخواهی قبول کنی بهتر است بدونی آذربایجان نام یک خاک است یک منطقه است . ترک نام یک ملت یا ایل یا قوم و یا ... است . اینکه چرا به آذربایجان ترک نگفتند به این دلیل است .

۹۷/۱۲/۲ ۱۶:۵۲

زبان اذری که به ان پهلوی هم میگفتندزبان منطقه بودکمی شبیه فارسی بودولی تفاوت داشت.جالبه یه دست خط تورکی که بیش ازهزارسال یاحتی پانصدسال سابقه داشته باشددراذربایجان نیست حتی نامه های که شاهان صفوی به عثمانی هاهم نوشتندفارسی بوده.نامه شاه طهماسب به سلطان سلیمان عثمانی موجوده.

۹۷/۱۲/۲ ۱۶:۵۱

زبانی به فارسی آذری ساخته و پرداخته احمد کسروی است که به جرم ادعای پیغمبری, مهدورالدم شده و کشته شد.

در زمان حمله مغول شاهکارهای ترکی از جانب بزرگانی چون شیخ صفی الدین اردبیلی و عمادالدین نسیمی خلق شده اند.

آذربایجان: آذ(نام قوم معروف) + ار(پهلوان) + بای (بیگ یا همان بَی) + جان(پسوند مکانی مانند دلیجان و ارسنجان و ...)

۹۷/۱۲/۲ ۱۶:۳۱

سوالم راباسوال جواب میدهید.پس چرابه این منطقه اذربایجان میگوند؟میگفتندتورک بایجان!!!
فک کنم شمااعتقادی به زبان باستانی اذری هم نداشته باشید؟یابگیدوجودنداشته!
خودتان هم میدانیددرستش اذرهست نه اذ+ار
هرچه هست اذربایجان بی ربط به اتشکده های باکوهم نیست.

۹۷/۱۲/۲ ۱۶:۲۵

به نظرتان یک تحلیلگر غیرایرانی چنین نظریه ای ارائه میدهد؟ و اگر ارائه کرد آیا یک خواننده آنرا میپذیرد؟

یک قوم وحشی به ایران حمله کرد و بدون رادیو و روزنامه و تدریس, زبان دورترین نقطه را ترکی (نه مغولی!) کرد و زبان نزدیکترین نقطه یعنی خراسان, فارسی ماند! آنوقت یک قوم الهی با اخلاق و ادب به ایران حمله کرد طوریکه از هر 20 ایرانی 1 نفر سید است و لابد 10 نفر از نسل عرب است لیکن حتی 1 عرب هم در آذربایجان وجود ندارد! نسلش هم بقا دارد و آموزش و تبلیغاتش هم 1400 سال است که قطع نشده ولی حتی از طریق مدرسه و حوزه علمیه نیز یک نفر عرب به وجود نیآمده است.

به نظرتان عجیب نیست؟ 

چرا باید درب عقلمان را مانند کاروانسرا باز بگذاریم تا هر چه شنیدیم, داخل آن شود و برای همیشه ساکن شود؟

۹۷/۱۲/۲ ۱۵:۵۹

عجب نابغه ای هستی کارشناس کسروچی . حتما شوخی میکنی ، آنوقت چطور زبانشان مغولی نشد و ترکی آذربایجانی شد؟ بعدا هم عربها آمدن ولی چطور عربی نشد.

۹۷/۱۲/۲ ۱۵:۴۸

آذربایجان بعد از حمله مغول ترک شد و قبلش فارس بود.

۹۷/۱۲/۲ ۱۵:۴۵

این آذر (آذ+ار) چه ربطی به آن آذر(آتش) دارد؟ مگر ایت (it) در انگلیسی به ایت در ترکی (سگ) ربطی دارد؟ 

۹۷/۱۲/۲ ۱۴:۳۵

سلام تشکر آقای نایبی زبان هرقوم مهم ترین ویژگی فرهنگی آن قوم است خیلی استفاده می کنیم وترویج وپاسداشت آن بمنزله حفظ اصالتهای فرهنگی آن قوم است از این نوع مطالب بسیاربهره می بریم

۹۷/۱۲/۲ ۱۳:۲۹

خیلی خوب وقابل استفاده بود. اقای نایبی در بعضی از روستاها از جمله برخی از روستا های کاغذکنان گویشی رایج بود بنام زرگری مثلا وفتی میخواستند بگویند کجا میروی ؟بجای این که بگویند هارا گدیسن؟ میگفتند هابا رابا گبی دبیسن؟ ازاین گویش اطلاعی دارید؟

۹۷/۱۲/۲ ۱۳:۲۷

جالبه اذربایجانی هاخودرااذری میدانند،ازاسمش مشخص هست اذرابادگان یعنی محافظان اتش .چنانچه ازبکی هاشده اندازبکستان یاتاجیکهاشدندتاجیکستان،ارمن هاارمنستان ووولطفااذری روقاطی تورکی نکنید.هرچندانتظارمحکومیت دارم ولی بهتره حقایق گفته بشه.

۹۷/۱۲/۲ ۱۳:۲۶

سلام باتاسف از کسانی که به بهانه خوب درس خواندن بچه هاشون اونها را از زبان مادری محروم میکنند بنده با بچه های خودم با زبان اصیل اصیل ترکی حرف زدم وبه هیچ کس اجازه ندادم با زبان غیر مادری بااونها حرف بزنند هیچ اتفاقی هم براشون نیفتاد الان هم شاگرد ممتاز هستند هم ترکی اصیل رابلند وهم فارسی ودنبال یاد گرفتن زبان سوم انگلیسی هستند با تشکر

۹۷/۱۲/۲ ۱۳:۰۸

قدیمها تقسیم بندی های جغرافیایی چندان ملاک نبود. الآن هم چند روستای خلخال تاتی صحبت میکنند و یحتمل پدربزرگتان آنها را میگفتند وگرنه میانه هیچ روستای تات (تات یعنی غیرترک چنانکه عجم یعنی غیرعرب) ندارد. حتی روستای کردکندی یا کرد ده نیز کرد نیستند.

۹۷/۱۲/۲ ۱۲:۵۴

پدربزرگم میگفت قدیماتعدادی روستای تات زبان درمیانه وجودداشته میگفتندفلان روستای تات هست البته تعدادی ازاهالی انهابه این زبان صحبت میکردند.حالانمیدونم این چه زبانی ست.ولی به مروراین زبان ازبین رفته.

۹۷/۱۲/۲ ۱۲:۲۸

نوشته ام: میانه حتی یک روستای غیرترک ندارد.

۹۷/۱۲/۲ ۱۱:۳۹

تحلیل خوبی بود . آن روستای غیرترک را می فرمایید کجاست ؟

اخبار روز