زبان مردم میانه مانند دیگر شهرهای منطقه، زبان ترکی است. میانه که بزرگترین شهرستان منطقه و نیز پرتعدادترین روستاهای منطقه را داراست، حتی 1 روستای غیرترک ندارد.
تردیدی وجود ندارد که زبان شمالغرب کشور ترکی است، لیکن تردید وجود دارد که قدمت این زبان در منطقه به کجا برمیگردد. قطعاً منطقه ما فارس زبان نبوده است چراکه قدمتی که فارسان برای خود می گویند تنها 2500 سال است درحالیکه آثار باستانی میانه (لینک) 3 برابر این عدد است اما اسامی مکان هایی که از 3000 سال پیش (یعنی قبل از نخستین حکومت ایرانی) در این منطقه به ثبت رسیده است، ریشه های ترکی منطقه را نشان می دهد. چنانکه دیاکونوف در تاریخ ماد خود می نویسد در سال 802 پیش از میلاد یعنی بیش از 2820 سال پیش، آشورها قیزیل بوندا (قیزیل اوزن) را از ماننا ها گرفتند و حاکم بر منطقه شدند.
زبان ترکی دارای تاریخ بیش از هفت هزار ساله در جهان است که دارای گویشهای مختلف آذری، استانبولی، ترکمنی، ازبکی، یاقوتی، چاووشی، اویغوری، چینی، قرقیزی، آلبانیائی، بلغارستانی و ... هستند. آنها از شرق آسیا تا اروپا و حتی آمریکا گسترانیده شده اند و مجموعاً 360 میلیون نفر از جمعیت دنیا را تشکیل می دهند که بعد از زبانهای چینی، هندی، انگلیسی و اسپانیائی و بالاتر از زبانهای عربی و فارسی بعنوان پنجمین جمعیت دنیا محسوب می شوند. در جهان اسلام نیز زبان ترکی با 300 میلیون نفر متکلم، بیشترین تعداد را دارد و حتی بالاتر از زبان عربی قرار دارد. بعد از زبان ترکی، زبانهای عربی، اردو و فارسی بیشترین تعداد مسلمانان را تشکیل می دهند. در ایران نیز بیش از 30 میلیون نفر ترک زبان در آذربایجانغربی و شرقی، اردبیل، همدان، زنجان، قزوین، تهران، خراسان، فارس، خوزستان و دیگر نقاط ایران بصورت پیوسته یا پراکنده زندگی می کنند.
از نظر زبانشناسان، زبان ترکی زبانیست شکرین، بغایت زیبا و دلنشین و اصیل و قانونمند با ریشه ای هزاران ساله. تمام قواعد و گرامر این زبان هنری و شکری موزون و مبتنی بر ملودی است تا جائیکه بعضی زبانشناسان، اختراع آنرا فوق بشری و اعجاز گونه و اعجاب انگیز خوانده اند. زبانشناس نامی، Man Muller، انگشت به دهان از عظمت فوق بشری زبان ترکی، چنین سخن می راند: «زمانیکه ما زبان ترکی را با دقت و موشکافانه می آموزیم با معجزه ای روبرو می شویم که خرد انسانی در عرصة زبان آنرا آفریده است». Herman Vanbery از نظر زیبائی و کمال، جایگاه آنرا بالاتر از زبان عربی می داند. «نیکیتا هایدن» زبانشناس نامی آلمانی و عضو مؤسسه اروپائی یوروتوم، با شک و شبهه نسبت به خلق زبان ترکی توسط فرمولهای پیچیده توسط اندیشمندان می گوید: «انسان در آنزمان قادر به خلق چنین زبانی نبوده، یا موجودات فضائی این زبان را خلق کرده اند و یا خداوند به پیامبران خود، این عالیترین کلام ارتباطی را هدیه کرده است».
در مورد گویش کنونی میانه می دانیم که اکثر زبانها دارای منشأ مشترکی هستند. گویشها نیز شعباتی از زبانها هستند که از محاورة عمومی نشأت می گیرد. مثلاً از زبانهای اورال ـ آلتای می توان به زبان ترکی اشاره داشت. از زبانهای ترکی می توان به ترکی قیرقیزی، ترکی قزاقی، ترکی چینی، ترکی آلبانی، ترکی بلغارستانی، ترکی استانبولی و ترکی آذری اشاره نمود. زبان ترکی در دنیا دارای 29 گویش مختلف است که یکی از آنها گویش آذری است.
گویش میانه نیز زیرمجموعه ای از گویشی آذری زبان ترکی است. هیچ گویشی در آذربایجان خالی از اشکال و ایراد نیست. گویش هر شهری، نقایصی دارد که بین آن گویش و زبان استاندارد فاصله می اندازد، ولی به جرأت می توان گفت که گویش میانه نسبت به گویش بقیه شهرهای آذربایجان، به زبان استاندارد نزدیکتر است. رعایت قوانین ملودیک و آوائی ترکی در گویش میانه نسبت به گویش تبریز بسیار بیشتر است. البته بین گویش اصیل مردمی با مصاحبه های مسئولین منطقه ای که با زبانی اختراعی (جملات و ترکیبات فارسی با افعال ترکی) صحبت می کنند، باید فرق گذاشت. گویش میانه دارای ساختار خاص است که از قوانین مخصوص تبعیت می کند و کشف آنها می تواند جالب باشد. ذیلاً به مواردی از گویش میانه اشاره می شود:
- سس اویغونلوغو(قانون هماهنگی آوائی)
در گویش میانه ، همة آواهای کلمه، تابع اولین آوای کلمه است. اگر آوای نخست ثقیل(قالین) باشد (آواهای ثقیل: آ، ای، اوْ، اوُ)، همگی ثقیل خواهند بود و اگر اولی خفیف(اینجه) باشد(آواهای خفیف: ا، ای، اؤ، او، ائـ)، مابقی نیز خفیف خواهد بود. برای نمونه آوای اول کلمة «قاش» یعنی «آ» ثقیل است. پس قاشلار صحیح است نه قاشلر. به همین ترتیب قاشلارین ـ قاشلاریندا ـ قاشلارینداکی ـ قاشلارینداکیدیر ... . این قاعده حتی برای کلمات دخیل فارسی و عربی نیز غالباً اعمال می شود. مانند: آرابا(ارابه)، خارابا(خرابه)
- کوتاه صائت کردن کلمات دخیل
در گویش میانه کلمات فارسی یا عربی به محض ورود به ترکی بصورت کوتاه صائت درآمده و آواهای بلند آن، طول خود را از دست داده و سریعاً تلفظ می شوند. برای همین کلماتی مانند: آبادان، کتاب، قاب و ... را نمی کشند و خیلی سریع ادا می کنند.
- ترکیب دو کلمة ثقیل و خفیف
در گویش میانه گاهی حتی دو کلمة مستقل از هم از همدیگر تأثیر می پذیرند و بر زیبائی هارمونیکی این گویش می افزایند. مثلاَ از ترکیب بو (این) و گون(روز) بجای اینکه به «بوگون» برسیم، به «بوگون» یا «بویون» می رسیم. به همین ترتیب: بوروسوگون(او بیریسی گون)، اوْجوُر(اوْجور)، بی ایل (بو ایل)، ناوار(نه وار)، نوخوش(ناخوش)، آراز(ارآز)
- حذف التقاء ساکنین
در زبان ترکی بخاطر روان بودن و ملودیک بودن زبان، نمی توان مانند زبانهای دیگر دو ساکن در کنار هم را مشاهده کرد. حتی کلمات دخیل فارسی و عربی نیز بالاجبار باید در این قاعده گنجانده شوند. مردم در دور افتاده ترین نقاط میانه هم ناخودآگاه این قاعده را رعایت می کنند و می گویند: نذیر آشی(نذر آشی)، فیطیر بایرامی(فطر بایرامی)، ظولوم(ظولم)، عؤمور(عؤمر)، عاغیل(عقل)، فیلیم(فیلم)، شه هر(شهر)، سطیر(سطر)، سطیل(سطل)، عاییب (عئیب).
- کلمات دخیل دارای خ ـ ق ـ غ
چون در زبان ترکی کلماتی که دارای یکی از حروف خ ـ ق ـ غ باشند، حتماً باید با ترکیبات ثقیل آورده شوند(مانند قاز، اوغلان، آخماق)، در گویش میانه کلمات دخیل نیز به این قاعده درمی آیند. مانند: خالق(خلق)، عاغیل(عقل)، آخماق(احمق)
- تبدیل غ به ق در ابتدای کلمه
چون در ترکی حرف غ نمی تواند در ابتدای کلمه بیآید، کلمات عربی و فارسی که ابتدای آنها غ است، در گویش میانه به قاف تبدیل می شوند. مانند: قوصه(غصه)، قم(غم)، قار(غار)، قدیر(غدیر)
- ابدال حروف
در قاعده ابدال ، یک حرف به حرف دیگری تبدیل می شود. عده ای از آنها کاملاً مطابق با زبان نوشتاری است اما عده ای نیز حاصل گویش عامه مردم است. هرچه هست ، ابدال برای سهولت در مکالمه بوجود آمده است و جز آن دلیل دیگری ندارد. این قاعده کم و بیش در زبان فارسی خصوصاً در زبان عربی نیز اعمال می شود که در جای خود اشاره خواهد شد. تبدیل حروف به یکدیگر بسیار متنوع و گسترده است. اصلاً بنای زبان ترکی بر طبیعت و راحتی مکالمه است و هیچ نوع مشقت و سختی در تلفظ کلمات نباید در آن باشد، حتی التقای دو سکون. از ابدالهای جا افتاده و شایعی که در گویش میانه (و گاهی در زبان نوشتاری) شنیده می شود، می توان به موارد زیر اشاره داشت:
- گ ← ی : اگر قبل از «گ» حرف صدادار بیاید ، به «ی» تبدیل می شود. مانند: دویو(دوگو)، دویمه (دوگمه)، دییرمان(دگیرمان)، دیرلی(دگرلی)، ایری(اگری)، دیمک(دگمک). همچنین اگر انتهای کلمه ای کاف باشد (چؤرک)و با پسوند صدادار(ایم) ترکیب شود ، ابتدا کاف به گاف تبدیل شده سپس طبق همین قاعده به یاء تبدیل می شود: چؤره ک← چؤره گیم← چؤره ییم.
- ق ← غ : قاف بین دو حرف صدادار به غین تبدیل می شود. مانند: اوتاق ← اوتاقیم ← اوتاغیم.
- ب ← و (و بالعکس): ماوال (مابال)، بفات (وفات)، بار (وار)، بفا (وفا)
- د ← چ/ج : چؤنمک(دؤنمک)، جیغال(دیغال)، چئویرمک(دئویرمک)، صبحه جک(صبحه دک)
- ب ← پ: پیشیرمک (بیشیرمک)، پیچاق(بیچاق)، پوزماق(بوزماق)، پؤهروز(بهروز)
- ب ← م(و بالعکس) : من (بن)، مین(بین)، حامبال(حاممال)، مونو(بونو)، مونجا(بونجا)
- د ← ت (و بالعکس): داش(تاش)، داراق(تاراق)، توتماق(دوتماق)، توشمک(دوشمک)، تیر(دیر)، تیکمک(دیکمک)، چادیر(چاتیر)، دوز(توز)
- س ← ز : خوروز(خوروس)، عکیز(عکیس)، نرگیز(نرگیس)، فرنگیز(فرنگیس)، زیغیزچین (سیغیرچین)، زؤهراب(سؤهراب)
- غ ← و : یوووز(یوغوز)، اووما آش(اوغما آش)، دووز(دوغوز)
- ک ← گ :گئچمک(کئچمک)، گئچی(کئچی)، گؤنول (کؤنول)
- ک ← چ/ج :چچل(کئچل)، چوچه(کوچه)، چیچیک(کیچیک)، جوجرمک(گؤگرمک)
- ع ← هـ : ائهتیبار(اعتبار)، فهله(فعله)، نهلت(لعنت)، ساهات(ساعات)
- نب ← مب : آمبار(انبار)، شمبه (شنبه)، تمبل(تنبل)، پامبیق(پانبیق)
- چ ← ش: اوش(اوچ)، هئش(هئچ)، قیش(قیچ)، قیشقیر(قیچقیر)، مؤحتاش(مؤحتاج)، آشماق (آچماق)، گئش(گئچ)، اوشماق(اوچماق)
- نج ← ش: قولوش(قولونج)، ساشماق(سانجماق)، قیلیش(قیلینج)، ناریش(نارنج)
- ب ← ف : میکروف(میکروب)، موطروف(موطروب)، طناف(طناب)
- تل ← تد : آتدی(آتلی)،ایتدر(ایتلر)،پارتداماق(پارتلاماق)،کتدی(کندلی)، رحمتدیک (رحمتلیک)
- ک ← هـ : دوهدور(دوکتور)،چؤره(چؤرک)، اهبر(اکبر)، اهدی(اکدی)، کؤه(کؤک)
- ق ← خ: آلماخ(آلماق)، بولاخ(بولاق)، مخصد(مقصد)، اختصاد (اقتصاد)
- دن ← نن : مننن(مندن)، ایراننان(ایراندان)
- پم ← پب : یاپباق(یاپماق)، تاپباق(تاپماق)، اؤپبک(اؤپمک)
- ج ← ژ : آژ(آج)، گژ(گج)، گیژ(گیج)، قیژقیرماق(قیجقیرماق)
- نل ← نن : آنناق(آنلاق)، دننه(دنله)، داننا(دانلا)، ایراننی(ایرانلی)، جاننی(جانلی)
- نم ← مم : قامماز(قانماز)، یامماق(یانماق)، سیمماز(سینماز)، دیممه(دینمه)
- رل/ لر ← لل/ رر : زورراماق(زورلاماق)، گللم(گله رم)، اؤللم(اؤله رم)
- شج/ تج / زج ← جج : یاواججا(یاواشجا)، ایججک(ایتجک)، آججا(آزجا)
- توالی آواها
در گویش میانه ، آواهای یک کلمه نمی توانند اتفاقی یا سلیقه ای بیآیند. آواهای اول، وسط یا انتهای کلمه کاملاً قانونمند و اجباری هستند. آواهای «ائـ، اوْ، اؤ» تنها در ابتدای کلمه می توانند بیآیند. درحالیکه بقیه آواها در همه جای کلمه می توانند باشند. علاوه بر این، بسته به آوای ابتدای کلمه، آواهای بعدی اجباری می شوند و اینکار نه تنها قانونمندی ریز ترکی را می رساند بلکه یکی از هزاران دلیل ملودیک بودن و دلنشین بودن آنرا اثبات می کند. جدول زیر نمایان می کند که اگر آوای نخست کلمه مشخص باشد، بصورت روابطی ریاضی می توان بقیه آواهای کلمه را پیش بینی نمود(با توجه به بهم ریختگی جداول، به لینک اصلی مراجعه فرمایید):
نمونه
هجاهای بعدی دارای...
هجای اول دارای...
محل آوا
ائشیکده کی لر،یئرییه جک
ـیـ، ا
ائـ، ـئـ
ابتدای کلمه
اودون، دوداق، دوداغیْ
و، آ، یْـ، یْ
اوْ، ـوْ
اؤلکه لر، چؤله، اؤلدو
و، یـ، ا، ی
اؤ، ـؤ
آشاغی، یاریلماق، یارغی
آ، یـْ، یْ
آ
همه جای کلمه
اکینچی، دوه چی، درمک
ا، یـ
ا
ایلدیریم، ایشیق، ایلخی
آ، یْ
ایْـ، یْـ
ایچمک،بیشدی،سیله جک
ا، ی
ایـ، یـ
اوزاقلاشماق، اونودماق
و، آ، یْ
او، و
گوزگو، سوروجو، اوره یینده
و، ا
او، و
- جابجائی حروف
در قاعده جابجائی حروف، دو حرف جای خود را بدون دلیل و تنها برای راحتی تلفظ باهم عوض می کنند. این قاعده گاهی جای خود را به زبان نوشتاری نیز باز می کند. حتی کلمات دخیل عربی و فارسی نیز گاهی در قالب این قاعده رنگ و بوی ترکی به خود می گیرند. جابجائی حروف در گویش میانه اتفاقی و سلیقه ای نیست بلکه از قانون تبعیت می کند و غالباً یکی از حالات زیر می باشد:
- ب/پ ← ر : تورپاق(توپراق)، یارپاق(یاپراق)، توربا(توبرا)، کؤرپو(کؤپرو)، کیربیت (کیبریت)، تربیز(تبریز)، صرب ائله (صبر ائله)
- گ ← ر : اؤرگنمک(اؤگرنمک)، ایرگنمک(ایگرنمک)
- ک/گ← س: اؤسگورمک(اؤگسورمک)،دیسکینمک(دیکسینمک)،اسکیک(اکسیک)
- س ← ت : توستو(توتسو)، یاستیق(یاتسیق)، دوستاق(دوتساق)
- اسقاط
در گویش میانه، کاف و گاهی قاف از انتهای کلمه می افتد. جای آنرا یا حرف هاء پر می کند و یا بی جانشین می ماند. مانند: چؤره(چؤرک)، کؤمه(کؤمک)، اؤرتو(اؤرتوک)، آیدا(آیداق)
- تشدید
اگر دو حرف همجنس در کنار هم آمده و اولی ساکن باشد، تشدید آن حرف رخ می دهد. این قاعده در تمام زبانهای دنیا حاکم است اما در ترکی دامنه آن بسیار گسترده است. چراکه علاوه بر حروف همجنس، حروف مشابه نیز در این قانون می گنجند. مانند: قیسسا، ساققال، چاققال، دوققوز، سککیز (سکگیز)، ائششک (ائشکک)، گئششئت(گئچ گئت)، قاششئت(قاچ گئت)
- اضعاف
- ر(ابتدای کلمه) ← ایر : ایرضا(رضا)، ایرحم(رحم)، اوروس(روس)، اوروف(روح)
- ش(ابتدای کلمه) ← ایش : ایشنبه(شنبه)، ایشکنجه(شکنجه)، ایشکم(شکم)
- ا(ابتدای کلمه) ← ها : هاچار (آچار)، هاچا(آچا)، هؤرمک(اؤرمک)، هورکمک(اورکمک)
- اسقاط
- حذف یاء : اوز(یوز)، ایلدیریم(ییلدیریم)، ایل(ییل)
- حذف یکی از حروف ساکن: دسمال(دستمال)، دوس(دوست)، نف(نفت)، قوخ(قورخ)
- ع در هجای اول و دوم: جفر(جعفر)، ترفی(ترفیع)، رفت(رفعت)، دفه (دفعه)
- ر (فعل) : گئدیسن(گئدیرسن)، آلیسان(آلیرسان)، گؤتودون(گؤتوردون)
- درجات صفت
درجات صفت در گویش میانه(و زبان ترکی) مانند زبان فارسی دارای سه درجه نیست بلکه پنج درجه صفت در ترکی از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت را شامل می شود. مثلاً در زبان فارسی وقتی می گوئیم: فلانی بالاترین نمره را گرفت، آن نمره ممکن است 9 باشد که عدد بالائی نیست ولی نسبت به بقیه بالاتر است. فرض کنید مادری از میان سه دختر یکی را بعنوان زیباترین دختر به پسرش معرفی می کند، آن دختر شاید نسبت به آن دو دختر زیباتر باشد ولی در نظر دیگران زیبا نباشد. این نقص در زبان ترکی برطرف می شود. در ترکی قاعده ای وجود دارد که می توان بطور مطلق صفتها را متمایز کند و زیبای مطلق یا زشت مطلق را بیان دارد. حال به بیان 5 نوع صفت ترکی می پردازیم که 3 نوع آن از نظر درجه با فارسی مشترک است:
- صفت عادی که کلمه ذاتاً صفت است و علامتی ندارد. مانند: یاخشی، پیس، گؤزل، چیرکین، اوجا، آلچاق، کیچیک، بؤیوک
- صفت برتر که در مقایسة دو شئی است و نشانة آن در ترکی «راق/ رک» یا «لی/لو» است. مانند: یاخینلی، چوخلو، اوجاراق، گوده رک.
- صفت برترین که در جمعی که بحث می شود، از همه برتر است. نشانه آن در ترکی میانه «لاپ» و در ترکی نوشتاری «ان» است. مانند: لاپ اوجا، ان اوجا، لاپ اوزون، ان اوزون.
- صفت تضعیف که نوع بسیار کم و ناچیز از یک صفت است که می توان متمایل به صفر باشد. نشانة آن در گویش میانه بسیار زیاد است، از آن جمله: ایمتیل (ساریمتیل)، سو(اوزون سو)، تهر(ساری تهر)، آلا(آلا قارانلیق)، شین (قاراشین)، جا(آزجا)
- صفت تشدید که بصورت مطلق صفت را بیان می دارد. وقتی این صفت را می شنویم، باور می داریم که از آن بالاتر وجود ندارد و بطور مطلق آن صفت پابرجاست. قاعدة آن چنین است: صدای هجای اول را با یکی از حروف «م، پ» ترکیب کرده قبل از صفت می آوریم. مثلاً صدای هجای نخست «قارا» بصورت «قا» است که اگر با «پ» ترکیب کرده و قبل از قارا بیآوریم، «قاپ قارا» می شود. یعنی سیاه مطلق. یعنی از آن سیاهتر نیست. نمونه های دیگر چنین است: گؤم گؤی، دوپدولو، ساپ ساری، قیپ قیرمیزی، بوم بوش، سوپ سویوق، دوم دورو، یام یاشیل.
- ادات
ادات، کلمات کامل و مستقل و یا اصوات و پسوندهائی هستند که از لحاظ نحوی معنای مستقلی از خود ندارند اما به جمله معنا و مفهوم دوباره می دهند. غالباً بصورت منفصل از کلمه هستند اما گاهی ممکن است به کلمه ای هم بچسبند. انواع بسیاری دارند که به نمونه های مورد استعمال در ادبیات شفاهی میانه اشاره می شود:
- ادات تشبیه(کیمی، کیمین، تکین، تک، اوخشار، بنزر)
سنین کیمی آدام، سنین کیمین آدام، سنین تکین آدام، سن تک آدام، سنه اوخشار آدام، سنه بنزر آدام.
آخار اولوب داشان سئله قاریشام مجلیسلرده بیر ساز کیمی دانیشام
ائل دردینه عؤمور بویو قاریشـام اوندا شیرین اولار بو حـایات منه/ شهنازصالحی
- ادات سبب و مقصد(اوچون، گؤره، ساری، اؤترو)
سنین ایچون گلدیم، سنه گؤره گلدیم، سنه ساری گلدیم، سندن اؤترو گلدیم
- ادات معیت (اینن/ اینان، نن/ نان)
سنینن گئتدیم، اونلار اینان گئتدیم، عمیم اینن گئتدیم، داییم اینان گئتدیم
- ادات استثناء(اؤزگه، آیری، سووای)
سندن اؤزگه کیمیم وار؟ اؤزگه آدام وار، آیری شهره گئدک، سندن سووای نه ائدیم؟
- ادات زمان و مکان (جاق، جک، دک، جن، جان، چاق، قدر، کیمی)
آخشاماجاق گله رم، صبحه جک گله رم، صبحه دک گله رم، صبحه جن گله رم، آخشاماجان گله رم، آخشام چاغی گله رم، وئردیگی قدر آل، بیر ایله کیمی وئر
- ادات مقایسه (سانکی، ائله بیل، دئیه سن کی)
سانکی گؤرمه دین، ائله بیل گؤرمه دین، دئیه سن کی گؤرمه دین
- ادات شرط(سه/ سا، اگر)
گلسه گئده رم، ساتسا آلارام، اگر گلسه گئده رم، اگر ساتسا آلارام
- ادات استفهام(بس، اولما، اولمایا، یوخسا، نه دن، نئچه، هاچان، نه، کیم، نه ایچون، هارا، هاردا، هانی، نئجه، هانسی)
بس نه یه؟ اولما گلمه یه؟ اولمایا وئرمه یه؟ یوخسا وئرمه رم، نه دن گلمه دی؟ هاچان گلدین؟ نه دئدین؟کیم دئدی؟ نه ایچون گلمه دی؟هارا گلیم؟ یاخشیلیق هانی؟ نئجه سن؟ هانسی اوشاق ووردو؟
چوخ آختاردیم، تاپانمادیم منلیگیمی سن هارداسان منیم منیم؟/ جلیل درهمجانی
- ادات آرزو(کاش، کئشگه، نه اولار، اولایدی)
کاش آلایدیم، کئشگه آلایدیم، نه اولاردی منیمده اولا، اولایدی بیرده اونو گؤرم
داش اولایدیم بو یوللاردا / کول اولایدیم دولایلاردا / کاش ایته یدیم هارایلاردا / شانلی گونلر شاخدی گئتدی / علی اکبر آقایی
- ادات تعجب(ائـ، پی، وی، په، په دده، ائوینجه، بو، ماغیل، یوخ بابا، یوخ ای، دوغوردان، یالاندان، چین دئ، ای وای)
ائ! سیندی، پی! سیندی، وی! نه اولدو؟ په! الیمدن گئتدی، په دده! ائوین تیکیلسین، ائوینجه! گئتمه، بو! سن نه یه گلدین؟ ماغیل! سن وئرمه دین، یوخ بابا! چین دئییرسن؟ یوخ ای! دوز دئ، دوغوردان! آخی نه جور اولدو؟ یالاندان! چین دئمیسن، چین دئ! دوز دور یا یوخ؟ ای وای! یادیمدان چیخدی
- ادات رضایت(آخئی، آخئش، به به، نه دئمیشم، ها بئله، آی جان، هوررا، هئی، آهان، جان، نه گؤزل)
آخئی! راحات اولدوم، آخئش! راحاتلاندیم، به به! کئف ائله دیم، نه دئمیشیم! ساغ اول، هابئله! بونا دئیرلر فوتبال، آی جان! گول ووردوق، هوررا! قبول اولدوم، هئی! استرالیانی آپاردیق، آهان! بونا دئیرلر درس اوخوما، جان! گئدیریک مسافیره ته.
نه گؤزل فصلی دیر بو دادلی باهار یول وئرین ساووشوم سرخوشام یئنه/ حسین رزمی
- ادات تأسف(آخ، وای، وای دده، ددم وای، نه نه م وای، اوف، هئی، بئناوا، بئچارا، ایشتاقلی وار، حاییف، حئییف)
دوغرودان حاییف اولسون، حئییف اولسون، آخ! نه پیس، وای! گئتدی، آخ! یادیمدان چیخدی، وای! اوچدو، وای دده! سیندی، ددم وای! یازیق اولدوم، اوف! حئییف اولدو، ننه م وای! ائویم ییخیلدی، هئی! نامرد دونیادیر، بئناوا! چوخ یاخشی آدام ایدی، بئچارا! خوش گون گؤرمه دی، ایشتاقلی وار! آخی نه یه؟
هئی! منیم یازیق کؤنلوم، پارایا دالدالانیب سن اومان سئوگی، سن یالقیز قالاجاقسان/ جلیل درهمجانی
بیرین آتشلره گؤردوم کی یاندی، بیری اؤز گؤردوگون داهادی داندی، بیری حقیقتی دوشوندو قاندی، حاییف قانانلارین آز اولدو سایی، او دور کی یانیرام آی میرزه دایی/ کاغیذکنانلی محمد
- ادات تأکید (آرتیق، باری، داهی، داها، دا، دای، لاپ)
آرتیق دئگیلن، باری منه بیر باخ، داهی نه ایستیرسن؟ داها نه سؤزون وار؟ دا من بورا گلمم، لاپ آشاغیداکی کیتابی وئر.
دای الیمی یئردن گؤیدن اوزموشم، سنسیزلیگیم سازا دولدو گلمه دین / فیض اله بختیاری
- ادات تصدیق (هه، بلی، یوخ، خئیر)
هه! من دئمیشم، بلی! من دئمیشم، یوخ! من دئمه میشم، خئیر! من دئمه میشم
- ادات دقت(ائله، ایندی، ایندیجه)
ائله بوجور دئ، ایندی گل، ایندیجه دئگیلن.
کؤکله سازی، دیزین اوسته آل اینـدی/ ماهنیلاری دیلدن دیله سال ایندی/ آشیق قوربان، ساری گلین چال ایندی / عرشه قالخسین صلحین سسی نغمه سی / شهنازصالحی (باهار)
- ادات ندا(آی، ای، اوی، های، هوی، آهای)
آی! پس سنینن دییرم؟ اوی! هارا گئدیرسن؟ هوی! شوشه می سیندیردین؟ آهای! اورا گئتمه.
داغلارین باشینی بولودلار یاریر ـ سنه قوربان اولسون اوره گیم جانیم ـ ایگید بابکلرین قالالار سالیر ـ یئنیلمز قالاسی آذربایجانیم/ سعید صفاری(قافلان)
- ادات استمداد(آی، های، وای، آی آمان، هارای، آللاه، آی آللاه، آللاه ظولوم، کؤمک)
آی! اؤلدوم، وای! الیم سیندی، آی آمان! بونون الیندن، آی آللاه من نئجه ائیله ییم؟ آللاه ظولوم! قونشولار دادیما چاتین، کؤمک! منیم قیچیم سینیب.
اؤلکه اؤلکه هارایلاندیم قاراچیلار هاراییندا / ابراهیم احمدی
وئریب ائللر بیر های منه/ هر مزه دن بیر پای منه/اودلو قلیان بیر چای منه/قونچالارین دوداغیندا/آقایی
- در گویش میانه، نشانة مصدری دو پسوند«مک ـ ماق» است که «مک» به افعالی با صدای خفیف و «ماق» به افعالی با صدای ثقیل می چسبد مانند: گئتمک و آلماق. این قاعده منطبق بر ترکی نوشتاری است اما در گویش زنجانی از یک مصدرسازِ «ماق» استفاده می شود و می گویند: گئتماق، آلماق.
- در گویش میانه، قانون هماهنگی آوائی وجود دارد. یعنی اصوات در یک کلمه، همنوع و همجنس هستند. مانند: گیردیک، قویدوق، آلدیق، یئدیک، اوچدوق. ولی در گویش تبریزتنها از یک پسوند «وق» استفاده می شود. همین کلمات فوق در گویش تبریز چنین ادا می شود: گیردوخ، قویدوخ، آلدوخ، یئدوخ، اوچدوخ.
- پسوندهای چهارگانه مانند: «چی ـ چی ـ چو ـ چو» در گویش میانه، غالباً دوتائی است. مثلاً بجای آنکه «سوتچو» بگویند، می گویند: «سوتچی». البته یادآوری می شود که پسوندهای چهارگانه در ادبیات قدیم وجود نداشته است و بعدها بخاطر قوانین موزیکال ترکی به آن افزوده شده است و کم کم در محاورة عمومی هم جای خود را پیدا می کند. در گویش میانه داریم: دمیرچی ـ باغچی ـ یولچی ـ گولچی. اما باید بگوئیم: دمیرچی ـ باغچی ـ یولچو ـ گولچو.
- در گویش میانه مانند زبان کتابت، در هر کلمه ای یکی از حروف «ق ـ غ ـ خ» بیآید، آن کلمه ثقیل شده و تمام صداهای آن ثقیل می آید. مانند: قایناماق، قایتارماق، قاییتماق، خالق، آغلاماق. در حالی که در گویشهای دیگر غالباً بصورت (قینه مک، قیترمک...) و یا بصورت (قئنه مک، قئترمک...) کاربرد دارد.
- درصد بصورت نسبتی از صد، و عدد کسری بصورت نسبت بیان می شود. مانند: یوزه اللی(پنجاه درصد)، یوزه بیر(یک درصد)، اوچه بیر(یک سوم)، بیره بیر (یک از یک)، اونا اوچ (سه دهم)
- علامت جمع «سیز» بصورت «سوز» و «وز» ادا می شود که صحیح نیست. مانند: سوز دئدوز(سیز دئدیز)، گئدیسوز؟(گئدیسیز)، آلدوز(آلدیز)، آلدون(آلدین)
- در این گویش مانند گویشهای دیگر آذربایجان، بعضی حروف جای خود را به اصوات بی قاعده و بی ضابطه داده اند که برای شنونده خوشایند نیست. مانند: گؤوول(گؤیول)، توووق(تویوق)، گئییدک (گل گئدک)، کؤول(کؤهول)، قووق(قویوق)، اووما(اوغما).
- اشکالاتی در صرف و نحو میانه وجود دارد که در مقایسه با زبان نوشتاری محرز می شود. البته بعضی از آنها سابقة نوشتاری دارد و این اشتباه بخاطر اصالت گویش میانه است اما بعضی نیز ناشی از خطا است. اختلاف گویش میانه با زبان نوشتاری را با علامت ستاره مشخص کرده ایم.
منبع: کتاب میانه (دانلود) تألیف محمدصادق نائبی