نوادر میانه که نه ، بلکه نوادر ایران. مگر در کشورمان آشیق بولود دومی وجود دارد؟ مگر مثل استاد اجلی وجود دارد؟ نه! اینها نوادر روزگار ما هستند. اینها نامداران میانه و ایرانند. اینها فرستادگان خداوند در بین ما انسانها هستند. ذره ای از قدرت نقاشی و موسیقی و عاشقی خداوند در بین هنرمندان متبلور می شود و انسانهایی در روی زمین پا می گذارند که نه در زمینند نه در آسمان.
بهانه ای می شود تا پس از غم گران از دست دادن دوست عزیزمان بهرام سارنگ ، مفاخر میانه را به منزل دعوت کنم. وقتی با اینهایی ، تو گویی در جهان مادی نیستی. دیگر از آن دغل بازی و دو رنگی و غرور و تکبر خبری نیست. استاد جواهری این یادگار استاد بنان و استاد دوامی با تمام بزرگی و نام و شهرت با دیدن آشیق بولود کاملاً دو خم شده و دستان آشیق را می بوسد. آشیق مانع می شود ولی استاد می گوید: این احترام به یک تاریخ کهن و مردم تاریخ ساز است.
آشیق بولود در 81 سالگی همچنان بر زخمه ساز می نوازد و می خواند. او سرآمد موسیقی آشیقی است.
استاد جواهری، یادگار اساتید بنان و هم دوره استاد شجریان با اینکه کسالت جمسی و روحی دارد لیکن در 76 سالگی تار را روی ابوعطا کوک می کند و پس از درآمد به چهار پاره می رود.
قاسم مهداد ؛ همان قاسم مهداد دوست داشتنی. همان مهداد بزرگ، همانی که بنیانگذار مونولوژی میانه است. همانی که من دنبالش افتادم. بله! همان مهدادی که وقتی دهان باز می کند در و صدف می ریزد. خدایا! مگر این مهداد می داند چه می خواهیم صحبت کنیم که اینقدر بداهه گویی می گوید و اشعاری از عراقی و خواجو و مولوی می آورد؟ خدایا این مهداد چه ذهنی دارد که اینقدر برای هر موضوعی شعر و مثال می آورد؟
دانیال ، همان دانیال اژدری شاهد ، همانی که سایه برادر بزرگ فرصت نمی دهد بزرگی اش را ببینیم. همانی که در کمتر از 30 سالگی کار 70 ساله ها را می کند. همانی که در حضور بزرگان موسیقی و شعر و آواز با اطمینان خاطر ویولن را در مخالف کوک کرده و دلنوازانه می نوازد. تار می زند و به همان راحتی کمانچه را در دست می گیرد.
استاد شمس خلخالی ، با غزل های ناب و ستودنی که شاعر بزرگی چون استاد اجلی بیت به بیت درخواست تکرار می کند و تحسینش می کند. او پدر سورالیسم سوژه ای ایران است.
آن یکی را که دیگر همه می شناسیم. استاد اجلی همانی که سال گذشته نشان درجه یک هنری دریافت کرد. همانی که 50 سال پیش گلگشت را ابداع کرد. همانی که استاد شهریار عاشقش بود و می گفت: در غزل و شعر شهریار من استم ـ در خط و نقشی تو شهریار اجلی!
شاهد ؛ او را که می شناسید. او نابغه دوران است. ساز می زند. آواز می خواند. ساز می سازد. او پدر سنگ نگاری در جهان است. با تمام پیچیدگی و بزرگی به سادگی پیش ماست و با ما هم صحبت می شود.
آن یکی عزیزم یحیی رایگانی است. دایره المعارفی از فقه و حقوق. انسانی بزرگ با شخصیتی افتاده و شکسته. هرکه یک بار با او بیافتد یک عمر رهایش نمی کند.
آشیق شجاعی از شاگردان ممتاز آشیق بولود با صدای پر و آذربایجانی همه را مسحور می کند.
ملکی عزیز هم که در همراهی استاد شمس ما را مفتخر می کنند.
و همسر استاد شاهد که همواره در کار و هنر در کنار اوست و سهم زیادی در ماندگاری و استواری هنری و کاری استاد دارد.
غروب جمعه فرا می رسد و غم جدا شدن از این بزرگان مرا فرا می گیرد. خدایا! سارنگ من اکنون در این جمع نیست. روحش را آرام بخش تا صدای داوودی اش بهشتیان را شاد کند. خدایا عمر این بزرگان را طولانی کن تا با نور وجودشان این تاریکی ها را روشنی بخشیم.